مى توانيد متغيرها را در آن دخيل بدانيد و گروه هاى سنى را روشن كرده و به نحوى ، آن ها را به مديريت اجتماعى ، مثلاً نظام كنترل اجتماعى ارجاع دهيد . هم از بعد اخلاقى و هم از اين بعد كه انسان خود را كنترل كند؛ يعنى مقررات و هنجارهاى اجتماعى را بيابيد و شايد خيلى از اين ها به انحرافات مربوط شود؛ به اين معنا كه نظام كنترل اجتماعى ، چه مجازاتى را براى آن ها مقرر كرده و چگونه بايد برخورد شود و چه كسانى مسؤول برخورد هستند. اين مسأله به مسايل امر به معروف و نهى از منكر نيز كه يكى از مسايل كنترل اجتماعى است ، مربوط مى شود و من نديده ام كسى در اين زمينه كار كرده باشد .
عملاً اگر بخواهيد صبغه اى اجتماعى به بحث بدهيد، بايد بررسى كنيد كه كاركرد انسان ها براى يكديگر چيست؟ حقوق يعنى حق من بر شما و حق شما بر من كه من و شما چه فايده اى براى هم داريم و اين فايده را تكليفا يا اختيارا بايد چگونه نشان بدهيم . مى توان برچسب هاى اجتماعى ترى به اين بحث ها زد كه رنگ و بوى اجتماعى پيدا بكند .
اين كه گفتم علوم اجتماعى ، حُسنش اين است كه شما را در روان شناسى اجتماعى مى برد و به self مى رساند كه چيزى روانى ، فردى و درونى نيست. self در جامعه ساخته و پرداخته مى شود. از اين حيث به اين مسايل نگاه بكنيم و با اين نگاه ، مى بينيم كه منِ خارج از جامعه وجود ندارد. همه اين ها حتى كسى كه خودش به لحاظ نيروهاى شخصيتى عمل مى كند ، تحت عوامل اجتماعى است؛ ولى تحت تأثير نيروهاى مثبت اجتماعى ، خوب هاى جامعه را انتخاب مى كند كه چنين كردند؛ وگرنه اگر انسان بدون جامعه باشد ، اصول ما تعطيل مى شود. در خود احاديث وقتى مى فرمايند : «آن كه از گله بيرون رفت ، نصيب گرگ يا شيطان مى شود» ، همين است كه انسان بدون جامعه نمى تواند رشد پيدا بكند و خود را پرورش بدهد . بدون جامعه ، نه صدقه معنا مى دهد ، نه كنش متقابل معنا مى يابد و نه خيرات و نه جرم معنا مى دهد . بايد فرد ديگرى مقابل شما باشد كه به ازاى او ، شما نيكى يا بدى داشته باشيد .
2 . تعارض احاديث با آموزه هاى جامعه شناختى
اگر روايات ما با آموزه هاى جامعه شناسى معارضه داشت ، تكليف چيست؟
من براساس مطالعاتى كه داشته ام ، مى بينم يكى از راه حل هايى كه مى توانيم عمل كنيم ، اين است كه بفهميم اين چه حديثى است و اعتبارش احراز شده است يا نه؟ اگر اعتبار داشت ، آن