زن در سخن و سيره امام علي عليه السلام - صفحه 263

نمى تواند مبناى احكام شرعى و معرفت شناسى زن قرار گيرد .
عمر فَرّوخ ، به صراحت ، اين گونه داورى كرده است :
از آنچه گذشت ، مى فهميم كه امام على عليه السلام بر زن ، ستم كرده و به شدت بر او تاخته است . اما جاى تعجب است كه چرا هيچ گونه خيرى در زن نديده و از خوبى هايش ياد نكرده و به نيكى از او نام نمى برد . با اين همه ، ديدگاه هايش در نهج البلاغه درباره زن ، رأيى سياسى و شخصى است ، نه ديدگاهى اجتماعى كه قوانين بر آن مبتنى گردد و منزلت حقيقى زن و جايگاه تاريخى اش بدان شناخته شود . ۱

ج . توجيه و تأويل

گروهى به تأويل و توجيه اين سخنان دست زده اند . اينان از يك سو پذيرش ظاهر اين سخنان و نسبت دادن آنها به امام على عليه السلام را روا ندانسته اند ، و از ديگر سو ، آن حضرت را والاتر از آن مى دانند كه بر موجودى ، خواه زن و خواه مرد ، ستم روا دارد و ناعادلانه بر كسى بتازد . از اين رو ، به بررسى ، تأويل و توجيه اين كلمات ، اقدام ورزيده اند . توجيهات صورت گرفته از نظر روش و اتقان ، در يك سطح نيست . اينان گاه وضعيت تاريخى را مطرح مى سازند ، وگاه نيز رويارويى زنى چون عايشه ، يا تأثير فرهنگ هاى جاهلى و غير دينى را مستند قرار مى دهند .
در اين جا به اجمال به برخى از اين توجيهات اشاره مى كنيم :
الف . گروهى معتقدند امام عليه السلام اين سخنان را از آن رو بر زبان آورد كه زنى چون عايشه با حكومتش به معارضه برخاست . به تعبير ديگر ، اين سخنان ، بازتاب حركت هاى اجتماعى اى بود كه به سردمدارى زنى چون عايشه شكل گرفت :
بخشى از نكوهش هاى نهج البلاغه راجع به زن ، ظاهرا به جريان جنگ جمل برمى گردد . . . . روايتى كه در نهج البلاغه وارد شده است ، يك قضيه حقيقيه نيست ؛ تقريبا نظير قضيه شخصيه يا قضيه خارجيه است . اصل قضيه اين است كه عايشه

1.فرّوخ ، عمر ، تاريخ الفكر العربى إلى أيام ابن خلدون ، ص ۱۹۲ .

صفحه از 292