بن مايه های غيبت امام عصر(عج) در روايات - صفحه 164

آنچه اين پژوهش عهده‌دار آن است، بررسى روايات دسته نخست است. براى اين منظور، روايات هر معصوم را جداگانه مطالعه گرديده و نکات آن استخراج شده است و با توجه به زمان صدور، در چهار مرحله تقسيم گرديد تا بهتر بتوان تحليل آنها را ارائه داد.

مرحله نخست. دوره بيانات اجمالى (سده اول هجرى)

1. غيبت در کلام پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله

تعداد رواياتى که از پيامبر خدا درباره غيبت گزارش شده، بسيار اندک است. شمار اين روايات کمتر از بيست روايت است. روايات نبوى موجود در اين زمينه را دو گروه گزارش کرده اند: اهل بيت عليهم السلام و صحابه پيامبر خدا.

الف. روايات نبوى از طريق اهل بيت عليهم السلام

تعداد معدودى روايت (حدود سيزده روايت) از امامان شيعه، از پيامبر خدا درباره پيشگويى غيبت «مهدى» يا «قائم» يا «الطريد الشريد» رسيده است. ۱ اين روايات از امام على، امام باقر، امام صادق، امام کاظم و امام رضا عليه السلام صادر شده است. در ميان اين روايات مى توان اسناد صحيح و يا موثق را مشاهده کرد. و خواننده با بررسى اسناد و متون روايات به صدور آنها اطمينان مى يابد. بيان يک نمونه همراه با بررسى سندى سودمند است:
امام صادق عليه السلام از پدرانش روايت کرده که رسول خدا صلّي الله عليه و آله فرمود: فرزندم مهدى، نامش هم نام من است و کنيه اش کنيه من، در خلقت و اخلاق شبيه ترين مردم به من است. يک غيبت و حيرتى دارد که خلق از دين خود گمراه شوند و در آن وقت است که چون شهاب ثاقب باز آيد و زمين را پر از عدل و داد کند؛ چنان‌که پر از ظلم و جور شده است. ۲
بررسى سندى
اين حديث از جهت سندى از جايگاه ويژه اى برخوردار است؛ زيبايى آن در حيلوله هاى آن نهفته است و مى توان گفت در همين جا جناب صدوق اين متن را با بيش از 36 طريق گزارش کرده است. ۳
سند روايت را مى توان «صحيح» و يا نهايتاً به‌خاطر وجود «داود بن حصين» ۴ ـ که واقفى است ـ موثق ارزيابى کرد.

1.. ر.ک: الكافي، ج۱، ص۲۲، ح ۱۴؛ كمال الدين، ص۵۱، ص۲۸۷، ح ۴ و ح ۵، ص۴۱۲، ح ۱۲؛ الارشاد، ج۲، ص۲۷۵؛ دلائل الامامة، ص۴۵۵ و ۴۶۸؛ كفاية الاثر، ص۱۴۶.

2.. كمال الدين، ص۲۸۷، ح ۴.

3.. مثلاً در طبقه مشايخِ نويسنده سه نفر، در طبقه مشايخِ مشايخ نيز سه نفر و در طبقه بعدى، نام چهار نفر ديده مى شود. تمام اين ده نفر از بزرگان شيعه و راويان معتبر هستند كه در توصيف يكايك ايشان مى خوانيم «امامى ثقة جليل القدر». پس از اين ده نفر، نام دانشمند ثقه و جليل القدر شيعه، «حسن بن محبوب» ديده مى شود. و پس از او، داود بن حصين است كه او نيز ثقه است، ولى واقفى است. نفر آخر در سند نيز ابو بصير است كه در وثاقت او ترديد نيست.

4.. داود بن حصين ـ كه استاد حسن بن محبوب است ـ شاگردى امامان صادق و كاظم را نموده است. نجاشى او را ثقه دانسته وطوسى در سه جا از او ياد كرده است و آن گاه كه نام وى را در شمار اصحاب امام كاظم آورده، چنين نوشته است «واقفى». ابن داود حلى او را در شمار ممدوحين و كسانى كه پيشينيان آنان را ضعيف ندانسته اند، آورده و سپس با عبارتى كوتاه، مخالفت خود را با واقفى بودن وى ابراز داشته است؛ چه اين‌که نوشته است: «و قيل واقفى». ( الرجال ابن داود، ص۱۴۳). البته به نظر ابن داود چندان نمى توان اعتماد كرد؛ چون نام داود را در بخش دوم كتاب هم آورده است. قاعده اى در علم رجال هست كه بزرگان و راويان سترگ، در صورتى از كسى روايت مى كنند كه او در حالت استقامت پايبند به اعتقادات شيعيان امامى باشد و يقيناً از واقفيان در دوران وقفشان نقل نمى كنند. بنا براين، ظاهر امر، چنين است كه مشايخى همچون حسن بن محبوب، پيش از آن‌كه داود واقفى شود، از او روايت كرده اند. با توجه به اين نكته، روايت «صحيح» است و اگر كسى اين قاعده را نپذيرد، روايت، «موثق» خواهد شد.

صفحه از 184