3. استفاده از عبارت دقيق «الخامس من ولد السابع»، براى معرفى صاحب الامر و پيشگيرى از استفاده هاى سود جويانه جريان واقفيان است.
4. حالت آمادهسازى براى غيبت ـ که پيش از اين توسط صادقين( آغاز شده بود ـ همچنان ادامه دارد. اين آمادهسازى ها به همان شيوه هاى پيشين، مانند استفاده از فرصت ها و يا سؤال به صورت مطلق پى گرفته مى شود: «إذا فقدتم إمامکم فلم تروه فماذا تصنعون». ۱
5. از فضاى روايات مى توان دريافت که در اين برهه، نه تنها خواص، بلکه جمعى از عموم شيعه نيز با مسأله غيبت آشنا شده اند.
2. غيبت در کلام امام رضا عليه السلام
انتظار قيام قائم از خاندان پيامبر خدا در دوران امام رضا بيشتر قوت گرفت؛ چه اينکه پس از
شهادت امام کاظم و ادعاى گروه واقفيان تا مدتى شک و ترديد در بدنه جامعه شيعى گسترش پيدا
کرد. هر چند در گذر زمان بيشتر شيعيان به امامت امام رضا شهادت دادند و وقتى که امام ولايت عهدى را پذيرفت، آرامشى در دل هاى شيعيان نشست که قيام قائم با اين پذيرش امام سرعت مى يابد و
چه بسا قائم خود اوست. اين برداشت با روايات قبلى ـ که انجام قيام را پس از شک و ترديدها در دوران غيبت پيشبينى کرده بود ـ سازگارى داشت؛ چه اينکه شيعه از آن حالت ترديدهاى پس از شهادت
امام هفتم خارج شده بود و نزديکى حکومت عباسى به امام و پذيرش ولايت عهدى را زمينهساز قيام
و حکومت قائم ارزيابى مى کرد. اين مطلب را از فضاى حاکم بر روايات غيبت از امام هشتم مى توان برداشت کرد؛ چنانکه «ايوب بن نوح» ۲ و «ريان بن صلت» ۳ اميدوار بود که صاحب الامر امام
رضا عليه السلام باشد.
اشعار دعبل خزاعى (شعر معروف به «مدارس آيات») نزد امام رضا عليه السلام گوياى آن است که شيعيان، بىترديد، منتظر خروج نزديک امام عدل گستر بوده اند که البته امام در همان مجلس نيز سخن از حتميت غيبت بر زبان مى راند. ۴
به هر روي، در عصر امام رضا عليه السلام بسيارى از مطالب مربوط به امام قائم در ميان شيعه گسترش يافته بود و تقريباً جامعه خواص شيعه با راهنمايى هاى امام هشتم با بسيارى از زواياى ناپيداى مسأله قيام
آشنا شدند.
بررسي سندي
روايت هاى مربوط به غيبت را اين افراد از امام رضا روايت کرده اند:
1.. همان، ص۳۶۰، ح ۳؛ الغيبة (طوسى) ، ص۱۶۰، ح ۱۱۷.
2.. ايوب بن نوح گويد: به امام رضا عرض كردم: اميدوارم صاحب الامر تو باشى و خدا آن را بى شمشير به تو برگرداند، با شما بيعت شده است و بهنام شما سكه زده اند. (کمال الدين، ص۳۷۰، ح ۱)
3.. همان، ص۳۷۶، ح ۷.
4.. همان، ص۳۷۲، ح ۶.