بن مايه های غيبت امام عصر(عج) در روايات - صفحه 179

مرحله چهارم. دوره آماده‌سازى (نيمه اول قرن سوم هجرى)

غيبت در کلام ائمه متأخر عليهم السلام

از امامان متأخر (يعنى امام جواد، امام هادى و امام حسن عسکرى عليهم السلام) روايات ويژه اى درباره
غيبت گزارش شده است. با مطالعه اين روايات به اين نکته رهنمون مى شويم که لسان و فضاى
صدور آنها به کلى با روايات پيشين متفاوت است و هر چقدر به زمان غيبت نزديک مى شويم،
عبارت ها متفاوت تر وتصريح ها آشکارتر است. همچنان برخى از شيعيان، مانند گذشته، اميدوارند که
امام عصرشان، يعنى امام جواد، قائم آل محمد عجّل الله تعالي فرجه الشريف باشد، حتى شخصيتى چون عبدالعظيم نيز از اين سرّ آگاه نيست. ۱
اما در دوران امام هادى عليه السلام و امام عسکرى عليه السلام کسى انتظار ندارد که اين دو بزرگوار قائم آل محمد باشند؛ چراکه:
1. آنان کاملاً تحت مراقبت حکومت بوده و شيعه قيام آنان را تصور نمى کرد؛
2. امام هادى عليه السلام بارها از امامت فرزندش امام حسن عليه السلام سخن گفته بود و شيعه در زمان حيات ايشان مى دانستند امام بعدى کيست. در جريان وفات فرزند بزرگ امام ـ که اميد امامت به او بود ـ امام در حضور عموم اعلام مى دارند که امام بعدى امام حسن است و اين گونه معرفى در دوره هاى پيشين امامت سابقه نداشته است؛
3. بيانات متعدد امام هادى مبين آن است که غيبتى در راه است و آن پس از امامت امام
بعدى است؛
4. امام هادى از فرصت ها استفاده نموده و در برهه هاى مختلف از غيبت جانشينِ جانشينش سخن مى گفت.
دوران امام هادى را بايد نقطه عطفى در تبيين مسأله غيبت دانست. گويا طلايى ترين فرصت براى آماده‌سازى مردم با قائم و حوادث بعدى، اين دوران است.
به عنوان نمونه، سه روايت از چهار روايت امام جواد عليه السلام درباره غيبت را جناب عبدالعظيم حسنى روايت کرده است. در هيچ کدام از آنها امام جواد براى ايشان، به صورت معين، امام قائم را معرفى نکرده اند و تنها به توصيفات و مسأله غيبت پرداخته اند؛ حال آن‌که وقتى عبدالعظيم در اواخر عمر به خدمت امام هادى عليه السلام رسيده و دينش را عرضه مى دارد و يکايک امامان را تا امام هادى برمي‌شمرد، گويا از امامان بعدى ناآگاه است. امام در اين روايت، او را اين‌گونه راهنمايى مى کند: «و من بعدي الحسن ابني، فکيف للناس بالخلف من بعده». و عبدالعظيم ـ که نمى داند چه حوادثى پس از جانشينِ جانشين امام در راه است ـ مى پرسد: «کيف ذاک يا مولاي؟» و پاسخ مى شنود که: «لانه لا يرى شخصه و لا يحل ذکره باسمه حتى يخرج فيملاً الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً». ۲

1.. کمال الدين، ص۳۷۷، ح ۲.

2.. کمال الدين، ص۳۷۹، ح ۱؛ التوحيد، ص۸۱، ح ۳۷.

صفحه از 184