اما دومين دسته از روايات، رواياتي است که از رسوخ در علم معنايي ايجابي و ناظر به ويژگيهاي علمي راسخان به دست داده و به طور خاص با تطبيق مفهوم «الراسخون في العلم» بر پيشوايان معصوم دين در منابع شيعي و برخي صحابه در منابع سني، اين معنا را نشان ميدهند.
از منابع شيعي در روايتي که شيخ کليني به سند خود از امام صادق عليه السلام، به نقل از امام باقر عليه السلام آورده تصريح شده است که راسخان در علم کسانياند که دانش آنان دچار اختلاف و ناهماهنگي نيست و اين معنا در باره پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله و اوصياي ايشان صادق است. ۱
در روايتي ديگر نيز، ضمن تفسير راسخان در علم به عنوان عالمان تأويل، رسول خدا صلّي الله عليه و آله افضل
آنان شمرده شده و پس از ايشان اوصياي آن حضرت به عنوان آگاهان به همه تنزيل و تأويل قرآن
ياد شدهاند. ۲
همچنين امام علي عليه السلام، مطابق نقل سيد رضي در نهج البلاغه، در همين سياق، ميفرمايد:
أين الذين زعموا أنّهم الراسخون في العلم دوننا، كذباً و بغياً علينا أن رفعنا الله ووضعهم؛۳کجايند آنان که به دروغ و تجاوز گمان بردهاند که آنها راسخان در علماند، نه ما؟! آنها از اين رو، به اين گمان رفتهاند که خداوند ما را رفعت بخشيده و آنان را پايين نشانده است.
علاوه بر اين، در منابع عامه براي معناي ايجابي فوق، به اخباري استناد ميشود که ابن عباس يا زيد بن ثابت در شمار راسخان در علم و عالمان به تأويل شمرده شدهاند. ۴
براساس مباحث گذشته، در باره مفهوم راسخان در علم ميتوان گفت: اين واژه حاوي دو جهت سلبي و ايجابي است؛ جهت سلبي آن، پايبندي به علم و عدم تعدّي از مرزهاي آن به عرصههاي ناپيمودني و مشتبه مانند کُنه حقايق غيبي است. جهت ايجابي آن نيز بهرهمندي و برخورداري از علم و دانش ژرف و عميق فراتر از ظاهر دلالتهاي آيات است. اين دو وجه معنايي هم در ريشه لغوي، هم در کاربردهاي قرآني و هم در شواهد روايي قابل جست و جو است.
4. مصاديق «راسخان در علم»
در اينجا سؤالي که مطرح است، در باره شناخت مصاديق راسخان در علم، بهطور خاص در آيه هشتم سوره آل عمران است. اين بحث از سويي به مباحث گذشته در نوع نگاه ما به مفهوم تأويل و استينافي يا عاطفه بودن «واو» نيز مربوط است؛ اما با صرفنظر از مباحث گذشته، از اشارات کلي قرآن که بهطور خاص در آيه 162 نساء قابل ملاحظه است، بر ميآيد که وصف راسخان در علم، بر دانشمندان امين و متعهد اهل کتاب قابل تطبيق است.
1.. ر.ک: الکافي، ج۱، ص۲۴۵، ح ۳؛ ساير روايات حاکي از تفسير راسخان در علم به امامان را نيز ر.ک: همان، ص۲۱۳ و ۴۱۴ و ج۸، ص۲۶۹؛ بصائر الدرجات، ص۲۲۳؛ نور الثقلين، ج۱، ص۳۱۳، ح ۱۸.
2.. الکافي، ج۱، ص۲۱۳، ح ۲.
3.. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.
4.. ر.ک: جامع البيان، ج۳، ص۱۸۳، ح ۶۶۲۹؛ تفسير القرآن العظيم، ج۲، ص۵۹۹، ح ۳۲۱۱؛ المستدرک، ج۳، ص۵۳۶.