بررسی مصداق « دابة الارض » در روايات فريقين - صفحه 86

بر طبق اخبارى كه از طريق اصحاب ما نقل شده، «دابة الارض»، كنايه از حضرت مهدى صاحب الزمان( است.
در اين ميان علامه طباطبايي مي‌نويسد:
از آنجا كه كلمه «دابه»، به معناي جنبنده، به هر صاحب حياتى اطلاق مى شود كه در زمين راه مى رود، مى تواند انسان باشد و مى تواند حيوانى غير انسان باشد. در کلام خداي تعالي به چيزى كه بتواند اين آيه را تفسير كند، دست نيافتيم و سياق آيه بهترين دليل است بر اين که قصد ابهام‌گويي بوده است.
ايشان در ادامه مي‌افزايد:
از آنجا که مفسران در مفردات آيه دقت‌هاي بيش از حد نموده‌اند، در معناى آن چيزهاي غريب و شگفتي آورده‌اند و در اين‌باره اقوال زيادي است كه به هيچ‌يک آنها نمى توان اعتماد كرد... . ۱
در ظاهر، سخن علامه به معناي عدم پذيرش و دست کم، عدم اعتماد به روايات مطرح شده است.
گروهي بر اين باورند که مراد، انسانى است بسيار فعال، ترسيم‌کننده خطوط حق و باطل، مؤمن و منافق و كافر، انسانى است كه در آستانه رستاخيز ظاهر مى شود و خود يكى از آيات عظمت پروردگار است. ۲ در مجموع، از جمع مفسران معاصر، بيشتر آنان از اظهار نظر در اين باره امتناع کرده‌اند.

3. مخالفان

از سوي ديگر، معدودي از مفسران شيعه هم، به شدت با اين مسأله برخورد نموده و مي‌نويسند:
برخي از دروغ‌گويان جاهل بر اين گمان هستند که دابه حضرت علي عليه السلام است (پناه بر خدا)، چگونه از علي عليه السلام به دابه ياد مي‌کنند، که وي افضل مردم، پس محمد صلّي الله عليه و آله است و هر کس که چنين ادعايي کند، جاهلي خريف است و خود وي «دابة الارض» است. ۳

ديدگاه مفسران اهل سنت

چنان‌که از روايات عامه نيز برمي‌آيد، نزد تعدادي از مفسران سني مذهب، مراد از دابه، حيواني با مشخصات ويژه و خارق العاده است که خداوند آن را در آخرالزمان بيرون مي‌آورد و آنان روي اين مشخصه ـ که وي از جنس انسان نيست ـ تأکيد مي‌ورزند.
اما مفسران ديگري، ضمن اعتراف به مراتب علم و دانش امير مؤمنان عليه السلام، اطلاق دابه را بر آن حضرت، نوعي اهانت تلقي نموده و مي‌گويند:
اگر واژه دابه در باره انسان و عالمي چون وي به کار رفته باشد و قرآن کريم از بردن نام آن شخص به تعبيري از قبيل دابه روي آورده باشد، چنين کاربردي از عرف فصيحان و بليغان به دور و با تکريم عالمان ناسازگار است و اين روش عقلايي به نظر نمي‌آيد. ۴

1.. الميزان، ج۱۵، ص۳۹۶.

2.. تفسير نمونه، ج ۱۵، ص۵۵۵.

3.. البلاغ في تفسير القرآن، جا، ص۳۸۴.

4.. الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۴، ص۲۳۵.

صفحه از 88