نقد و بررسی روايات تفسيری منقول از اميرالمؤمنين(ع) در الدر المنثور - صفحه 116

... عن على قال: قال رسول اللهI: ليلة اسرى بي، رأيت على العرش مکتوباً لا اله الا الله، محمد رسول الله، أبو بکر الصديق، عمر الفاروق، عثمان ذو النورين .۱
ـ اين روايت نيز در فضيلت سه خليفه، طلحه، زبير، سعد و عبدالرحمن است:
... عن النعمان بن بشير ان علياً قرأ: إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَى أُوْلَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ، فقال: أنا منهم و عمر منهم و عثمان منهم و الزبير منهم و طلحة منهم و سعد و عبد الرحمن منهم .۲
ـ اين روايت عجيب را هم سيوطي از امام باقر عليه السلام نقل مي‌کند:
...عن جعفر بن محمد، عن أبيه في هذه الآية(تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا... (قال: فجاء بابى بکر و ولده! و بعمر و ولده! و بعثمان و ولده! و بعلي و ولده .۳
ـ روايت زير نيز در ستايش طلحه از آن حضرت نقل شده است:
... عن على بن أبى طالب عليه السلام انهم قالوا: حدثنا عن طلحة، قال: ذاک امرؤ نزل فيه آية من کتاب الله:(فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ(، طلحة ممن قَضى نَحْبَهُ لا حساب عليه فيما يستقبل.۴
تعبير «ذاک امرؤ نزل فيه آية من کتاب الله» در روايت نشان مي‌دهد که مراد، بيان مصداق نيست. بنا بر اين، پرسش اين است که با وجود نزول اين آيه در زمان حيات طلحه و سال‌ها پيش از مرگ او، چه معنا دارد که او مصداق اين آيه باشد؟
جز نقدهاي خاص در باره برخي از اين اخبار، به ‌طورکلي بايد در اين روايات ترديد کرد، زيرا نمي‌توان پذيرفت که امام عليه السلام با توجه به نقاط منفي زندگي خلفا و ساير مخالفان خود، مانند طلحه و زبير، بويژه رفتار آنان در حق خود آن حضرت، از آنان تعريف کند. اين روايات با مقام تقيه نيز چندان سازگار نيست، زيرا اولاً، در زمان ايشان چندان شرايط تقيه موجود نبوده و ثانياً، معنا ندارد که ايشان از سر تقيه، بدون ضرورت، فضيلتي براي آنان نقل و حتي اين فضايل را با قرآن مربوط کنند.

2. شام، سرزمين ابدال (آيه 251 سوره بقره)

در تفسير بخشي از آيه 251 سوره بقره (وَلَوْلاَ دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ( ، چنين روايتي از اميرالمؤمنين عليه السلام از رسول خدا صلّي الله عليه و آله نقل شده است:
... الابدال بالشام و هم أربعون رجلاً کلما مات رجل أبدل الله مکانه رجلاً يسقى بهم الغيث و ينتصر بهم على الاعداء و يصرف عن أهل الشام بهم العذاب... .۵
مي‌توان گفت شام براي اين که ابدال در آن‌جا باشند، خصوصيتي ندارد و احتمالاً، اين روايت از مجعولات بني‌اميه در فضيلت‌سازي براي اهل شام است. سيوطي در جايي ديگر هم به نقل از اميرالمؤمنين نقل مي‌کند که يک يهودي به رسول خدا ايمان مي‌آورد و مي‌گويد يکي از نشانه‌هاي ايشان در تورات فرمانروايي او بر شام است.
... محمد بن عبدالله مولده بمکة و مهاجره بطيبة و ملکه بالشام... .۶
مي‌توان احتمال داد که لفظ «ملکه بالشام» در اين روايت برساخته بني‌اميه باشد تا از زبان رسول خدا و آن هم در روايتي که ناقل آن دشمن اصلي آنان، علي بن ابي‌طالب است، در قالب بشارت انبياي پيشين، به حکومت خود مشروعيت ببخشند. ۷

1.. الدر المنثور، ج۴، ص۱۵۴.

2.. همان، ج۴، ص۳۳۹.

3.. همان، ج ۲، ص۴۰.

4.. همان، ج ۵، ص۱۹۱.

5.. همان، ج۱، ص۳۲۰.

6.. همان، ج۳، ص۱۳۳.

7.. در عين حال، ممكن است اين خبر در بيان يك واقعيت باشد؛ بدون آن‌كه لزوماً در صدد مشروعيت بخشيدن به آن بوده باشد.

صفحه از 130