از اين رو، فخر رازي در تبيين اين آيه معتقد است که «آن مشيت حاصل نگشته و ايمان همه اهل زمين حاصل نشده است، و اين دلالت ميکند که خداوند، ايمان همه افراد را اراده نکرده است.» ( تفسير الفخر الرازي: ج 17 ص 173).
نظر شيعه
شيعه، معتقد است که افعال بندگان از خود بندگان صادر ميشود؛ صدوري حقيقي، بدون مجاز گويي؛ به عبارت ديگر، انسان، به کمک قدرتي که خداوند متعال به او داده، «انجام دهنده» کارهاي خويش است، و قدرتي را که از سوي خدا کسب کرده، به اذن الهي، مؤثر است. ۱ از اين رو نه جبر است، چنان که اشاعره و اهل حديث گفتهاند، و نه تفويض صحيح است، چنان که معتزله معتقدند، بلکه وضعيتي بين اين دو ميباشد.
از اين رو، علاّمه در توضيح آيه ميگويد:
ايماني که ما از انسانها ميخواهيم، ايماني است که از «حسن اختيار» ناشي باشد، نه ايماني از روي اکراه و اجبار ( الميزان: ج 10 ص 126).
۲. لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ *إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ (شعراء: آيات 3و4) ؛ شايد تو از اين که [مشرکان] ايمان نميآورند، جان خود را تباه سازي. اگر بخواهيم، معجزهاي از آسمان فرود ميآوريم، تا در برابر آن، گردنهايشان خاضع گردد(.
فخر رازي، آيه سوم سوره شعراء را بيان کننده اين مطلب ميداند که قرآن، گرچه در تبيين، در قله واقع شده باشد، کافران را وارد حوزه ايمان نخواهد کرد؛ زيرا در علم الهي، خلاف آن، پيشي گرفته است. پس اي پيامبر! بسيار محزون و غمناک بر اين موضوع مباش (رک تفسير الفخر الرازي: ج 24 ص 119). پر واضح است که ريشه ايمان، نياوردن قطعي کافران در نزد فخر، در علم ازلي الهي و تقدير خداوند در اين باره، جاي دارد.
علاّمه، آيه سوم اين سوره را درصدد بيان نپذيرفتن اين گونه تلاش پيامبر دانسته و هدف از اين آيه را تسلاّ دادن پيامبر برشمرده است. ايشان، در بيان معناي آيه چهارم ميگويد:
اگر بخواهيم آيهاي بفرستيم که آنان را به فروتني وا دارد، و آنها را به ايمان مجبور کند، چنين آيهاي خواهيم فرستاد تا در برابر آن، چنان آشکار فروتن گردند که گردنهاشان متمايل گردد» ( الميزان: ج 15 ص250).
1.. براي اطلاع بيشتر رجوع کنيد به: بحوث في الملل و النحل: ج ۶ ص ۲۷۹.