دو ـ فعل ارادي انسان، فعل ارادي خدا نيز ميباشد؛ زيرا اراده حق بر اين تعلق گرفته که انسان مطابق اراده و اختيار خود، کاري را صورت دهد، در اين موقع، انسان هر کاري را انجام دهد، به اراده خود و به يک معني نيز، به اراده خدا انجام داده است. البته اين، نه به آن معنا است که خدا اراده کرده است که انسان همين کار را انجام دهد و بس، بلکه اراده او بر اين تعلق گرفته است که او در زندگي، فاعل مختار و آزاد باشد، و هر کاري را در پرتو اراده خود انجام دهد، همان را نيز خدا خواسته است.
شيعه، با اعتقاد به «اصالت عليت» در جانب خداوند، و قائل شدن به سلسله علل طولي که داراي خلقت و آفرينندگي، قدرت و توان و اراده و خواست هستند، هم اصول توحيد را حفظ کرده و از شرک دور شده است، و هم انسان را از صورت فاعل مستقل، قادر مستقل، و مريد مستقل در آورده و از پيامدهاي ناگوار نظريه اشاعره نيز در امان مانده است. ۱
اختياري بودن ايمان و کفر از ديدگاه آيات
تعدادي از آيات، اختيار انسان در پذيرش ايمان يا کفر را بيان ميکند:
۱. وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ (بقره: آيه253) ؛ و اگر خدا ميخواست، کساني که پس از آنان بودند، بعد از آن [همه] دلايل روشن که برايشان آمد، به کشتار يکديگر نميپرداختند، ولي با هم اختلاف کردند. پس بعضي از آنان کساني بودند که ايمان آوردند، و برخي از آنان کساني بودند که کفر ورزيدند. و اگر خدا ميخواست با يکديگر جنگ نميکردند، ولي خداوند آنچه را ميخواهد، انجام ميدهد.(
فخر رازي، مطالبي در ذيل اين آيه بيان کرده است که دو بخش آن، مرتبط به بحث ما است و در هر دو بخش، جبر بر داعي، و جبر بر ايمان را نتيجه گرفته است.
الف ـ وي در تقرير خلق داعي، در انسان از سوي خدا، ميگويد:
اگر خدا ميخواست، انسانها اختلاف نميکردند، و وقتي اختلاف نداشتند، به نبرد با يکديگر نميپرداختند، و وقتي که اختلاف کردند، به ستيز با يکديگر پرداختند. اين آيه دلالت ميکند که فعل، واقع نميشود، مگر پس از حصول داعي؛ زيرا آشکار است که اختلاف، مستلزم نبرد با يکديگر است و مقصود اين است که اختلافشان در دين، آنها را به سوي نبرد با هم ميکشاند و اين دلالت دارد بر اينکه مقاتله، جز به دليل اين داعي واقع نخواهد شد، و نيز بر اين نکته دلالت ميکند که وقتي اين داعي به وجود آيد، جنگ رخ خواهد داد، و از همين جهت دلالت دارد بر اينکه وقتي داعي نباشد، فعل ممتنع الوقوع
1.. براي اطلاع بيشتر رجوع کنيد به: فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامي: ج ۲ ص ۸۳ ـ ۹۳.