مالك، مَلِك ومَليك

پرسش :

صفات مالك، مَلِك ومَليك خداوند را با توجه به لغت، قرآن و حدیث توضیح دهید.



پاسخ :

واژه شناسى «مالك» ، «مَلِك» و«مَليك»

صفت «مالك (دارا) » ، اسم فاعل است و «مَلِك (فرمان روا) » ، صفت مشبّهه و «مَليك (صاحب) » ، صفت مشبّهه يا صيغه مبالغه است و البته هر سه ، برگرفته از ريشه «ملك»اند كه بر نيرومندى و درستى چيزى دلالت مى كند. گفته مى شود: «مَلَك الإنسان الشى ء يملكه ملكاً، والإسم المِلك» ، از آن رو كه نفوذ و تصرّف انسان در آن چيز ، نيرومند و درست است.

 ابن منظور گفته است: مَلْك و مُلك و مِلْك ، به معناى در تصرّف داشتن چيزى و توانايى در به خود اختصاص دادن آن است.

 جوهرى مى گويد: گويا مَلْك ، مخفّف مَلِك بوده و مَلِك ، كوتاه شده مالك يا مليك است و جمعِ مَلْك، ملوك و املاك بوده و اسم آن مُلك و اسم مكانش «مملكة» است.

 فيّومى مى گويد: وقتى درباره كسى گفته مى شود : «ملك على الناس أمرهم» كه سلطه بر آنها را بر عهده بگيرد. در اين صورت ، او مَلِك و مَلْك است و جمع آن دو ، ملوك است.

 پرسشى كه درباره اين صفات مطرح مى شود ، اين است كه چه تفاوتى ميان اين سه صفت وجود دارد؟

 از آن جا كه ريشه هر سه صفتْ «ملك» است، اوصاف ياد شده ، بر نيرومندى و توانايى و در انحصار خود گرفتن و سلطه دلالت مى كنند؛ امّا در مورد تفاوت اين سه صفت، گمان غالب ، اين است كه چون مَلِك و مليك ، صفّت مشبّهه يا صيغه مبالغه هستند، دلالتشان بر سلطه ، از مالك ـ كه اسم فاعل است ـ بيشتر است؛ امّا از آن جا كه در طول زمان ، مَلِك و مليك بر پادشاه و فرمان روا اطلاق شده اند ، برخى مفسّران ، مالك را دارنده عين و ذات چيزى، و مَلِك و مليك را صاحب تدبير دانسته اند. در مقابل، برخى ديگر از مفسّران در مورد خداوند سبحان ، منكر چنين تفاوتى هستند.

 در بحث از موارد استعمال اين صفات در قرآن و احاديث، فهرستى از كاربردهاى اين صفات ذكر خواهد شد كه براى داورى و اظهار نظر در اين باره ، مفيد است.

مالك و مَلِك ومَليك ، در قرآن و حديث

در قرآن كريم، برگرفته هاى از ريشه «ملك» ، ۴۵ بار به خدا نسبت داده شده است. صفت مَلِك ، پنج بار، و صفت مالك ، دو بار و صفت مليك ، يك بار در قرآن به كار رفته است .

 و صفت مَلِك ، دو بار همراه با صفت «حق» ، و دو بار همراه با صفت «قدّوس» ذكر شده است.

 برخى موارد به كار رفته صفات «ملك» و «مالك» و «مليك» در قرآن و احاديث ، عبارت اند از:  «مَلِكِ النَّاسِ»  ،  «عندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِر»  ، مَلِك الآخره والدنيا، مَلِك العطايا، مَلِك المحيا و الممات، مَلِك الملكوت بقدرته، مَلِك الملوك، مَلِك من في السموات و مَلِك من في الأرض، لا مَلِك فيهما غيرك، مَلِك السموات و الأرض،  «مَــلِكِ يَوْمِ الدِّينِ»  ، مالِك نفوسهم، إنّ مالِك الموت هو مالِك الحياة، مالِك العطايا، مالِك الملوك، مالِك الملك، مالِك كلّ شى ء و مَلِيك الحق.

 همان طور كه مى بينيم ، بسيارى از مواردى كه مَلِك و مالك درباره آنها به كار رفته ، هم مى توانند عين باشند و هم تدبير. براى مثال، «مَلِك الناس» را هم مى توان «مالك اعيان مردم» معنا كرد زيرا خدا مالك ذات همه چيز، از جمله انسان هاست و هم مى توان «مالك تدبير مردم» تفسير كرد. يا«مالك بخشش ها» را هم مى توان«مالك اعيان بخشش ها»تفسير كرد و هم«مالك تدبير بخشش ها».حتّى درباره برخى موارد ، مثل «يوم الدين»، هم تعبير مالك به كار رفته و هم مَلِك.

 نكته مهم ، اين است كه مالكيت تدبير، لازمه مالكيت حقيقى عين است ، و اين دو مالكيت ، قابل تفكيك نيستند و چون خدا ، مالك حقيقى همه موجودات است، مالك تدبير آنها نيز خواهد بود ، در حالى كه در مورد غير خدا، چون مالك بودن عين و تدبير ، هر دو اعتبارى است، اين دو نوع مالكيت ، قابل تفكيك است و ممكن است كسى مالك چيزى باشد، امّا اجازه تصرّف در آن چيز را نداشته باشد؛ يا مالك تدبير چيزى باشد، امّا مالك ذات آن چيز نباشد.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت