حرف بدان مي افزايند، نه آن که مانند زبان فارسي دو کلمه را با هم ترکيب کنند؛ مانند مکتبه در عربي و کتابخانه در فارسي. از اين رو، گاهي تغيير يک حرف در کلمه يا حتي حرکت و سکون آن به تغيير معناي آن ميانجامد و چون در برههاي از عصر صدور حديث، حرکت حروف نوشته و نِهشته نميشد، توجه به شکل واژه و چگونگي تغييرات آن بسيار مهم است و گاهي اجمال آن به اختلافاتي در درک و تفسير حديث منجر شده است.
حتي آشنايي با ساختمان صرفي کلمه به هنگام جستجو از معناي لغوي آن نيز لازم است؛ زيرا بسياري از کتب فرهنگنامههاي عربي بر اساس حروف اصلي هر ماده کلمه مرتب شده است. اشتباه در تشخيص درست ماده يک کلمه گاهي ما را در يافتن معنا ناکام ميگذارد و به فهمي نادرست ميکشاند. ۱ از اين رو، شيخ بهايي در کتاب اربعين خود مباحث صرفي را در مواردي که لازم ديده، از نظر دور نداشته است؛ زيرا ساختار کلمات در معنابخشي آن داراي اهميت بسزايي است؛ ۲ مانند اين که وي ميگويد: «ازعج بالرحيل» مجهول از فعل «ازعجه»، به معناي «او را از جايش کند و حرکت داد» يا «يشرع باب هذه الدار» مجهول است، به معناي گشوده ميشود. ۳ يا در مورد واژه «لُغْيَه» ميگويد: احتمال دارد «لُغْيَه» باشد؛ يعني «انداخته شده». ظاهراً مراد از آن، «پديده آمده از زنا» است. و احتمال دارد «لُعْنَه» باشد؛ يعني کسي که عادتاً مردم را لعن و يا مردم او را لعن ميکنند. در ادب الکاتب ابن قتيبه آمده است که وزن «فـُعْل» صفتي به معناي اسم مفعول بوده و وزن «فُعَل» صفتي به معناي اسم فاعل است؛ مثلاً گفته ميشود «رجلٌ همْزَه»، يعني کسي که مورد تمسخر قرار ميگيرد و «رجلٌ همَزََه»، يعني کسي که ديگران را مسخره ميکند. ۴
يا درباره فعل «يقدم» در حديث «خرج معه مثال يقدمه امامه» ميگويد: يقدم بر وزن يکرم، يعني او را تشويق به اقدام در جنگ ميکند که همان شجاعت و عدم ترس است. و جايز است بر وزن يفعل باشد، يعني «پيشاپيش او ميرود»؛ همان طور که خداوند متعال ميفرمايد : يَقْدُمُ قَوْمَه يَوْمَ الْقِيَامَةِ۵ در اين صورت، لفظ «امامه» تأکيد است. «المساءه» بر وزن سلامه مصدر ميمي از فعل «ساءه» است. ۶
نحو
در زبان عربي نقش کلمه در جمله به وسيله اعراب آشکار ميشود و عرب زبانان افزون بر آن که در بيشتر موارد با کاربرد کلمه در جاي خاصي نقش آن را ميفهمانند (مثلاً فاعل را پس از فعل و پيش از مفعول به کار ميبرند و يا مبتدا را بر خبر مقدم ميدارند) و ميکوشند با حرکت آوايي آخرين حرف هر
1.. روش فهم حديث، ص۷۴ ـ ۷۵.
2.. همان، ص۱۰۰، حديث۱۴؛ ص۱۴۸، حديث۲۴؛ ص۱۸۸، حديث۳۳؛ ص۶۶، حديث۷؛ ص۱۶۹، حديث۲۹؛ ص۱۹۴، حديث۳۵.
3.. همان، ص۱۰۰، حديث۱۴.
4.. همان، ص۱۴۷، حديث۲۴.
5.. سوره هود، آيه ۹۸.
6.. اربعين، ص۱۸۸، حديث۳۳، براي نمونههاي ديگر ر.ک: ص۶۶، حديث۷؛ ص۱۶۹، حديث۲۹؛ ص۱۹۴، حديث۳۵.