دو نفر فرستاد و آنان را فرا خواند و پرسيد: چه چيز شما را واداشت که طعام و خوراک مسلمانان را احتکار کنيد؟ آن دو پاسخ دادند: اي اميرالمؤمنين، ما با مال خود، [طعام را] ميخريم و ميفروشيم. عمر گفت: از رسول خدا شنيدم که فرمود: «من احتکر علي المسلمين طعامهم ضربه الله بالجذام و الإفلاس»۱ ؛ هرکس طعام و خوراک مسلمانان را احتکار کند، خداوند او را به بيماري پيسي و ورشکستگي مبتلا ميسازد».
در همين زمينه روايت ديگري شبيه مضمون اين روايت چنين نقل شده است. عطا گويد: ابن عمر مردي را خواست، گفتند: رفته تا طعامي بخرد.گفت: براي خانه يا براي فروش؟ گفتند: براي فروش. ابن عمر گفت: به او اطلاع دهيد که من از رسول خدا شنيدم که فرمود: «احتکار الطّعام بمکّة إلحاد۲ ؛ احتکار و انبار کردن خوراک در مکه ظلم است». ابن حمزه ميگويد:«اين سبب، بعد از عصر نبوت است». ۳
سبب ورود عصر نبوت و بعد از آن
اين نوع سبب ورود ـ که جامع نوع اول و دوم است ـ شامل برخي احاديث ميشود که داراي دو نوع سبب ورود هستند؛ بدين صورت که يک سبب ورود مربوط به عصر نبوت بوده و به دنبال آن، حديث از جانب رسول خدا بيان شده و لذا سبب ورود آن به پيامبر ختم ميگردد، و سبب ديگر، به دوران بعد از نبوت يعني عصر صحابه بر ميگردد و به دنبال وقوع آن سبب، حديث پيامبر توسط صحابي نقل شده است و لذا سبب ورود آن به صحابه ختم ميشود. چنين سبب ورودي براي احاديث نبوي بسيار نادر است؛ و با تتبعي که صورت گرفت، نمونه زير به دست آمد:
ـ «أحثوا في وجوه المداحين التراب». ۴
حديث فوق داراي دو نوع سبب ورود در عصر نبوت و بعد از آن است؛
الف. سبب آن در عصر نبوت:
عايشه گويد: هنگاميکه خبر مرگ جعفر بن ابيطالب، زيد بن حارثه و عبدالله بن رواحه آمد، رسول خدا نشست، در حالي که حزن و اندوه از چهرهاش پيدا بود و من از لاي در بيرون آمدم، مردي نزد پيامبر آمد و گفت: اي رسول خدا، زنان جعفر. سپس از گريههاي آنان براي پيامبر ياد کرد. رسول خدا به وي امر فرمود که آنان را از اين کار نهي کند. آن مرد سه بار رفت و آمد و گفت: من آنان را از اين کار بازداشتم، ولي به حرف من گوش نکردند.(عايشه) گويد گمان ميکنم رسول خدا فرمود: «فاحث في أفواههن التّراب۵ ؛ بردهانشان خاک بپاشيد».
1.. سنن ابن ماجه، ص ۵۰۱؛ مسند احمد، ص۴۹.
2.. شعب الايمان، ج۷، ص ۵۲۷؛ متن حديث مذکور در سنن ابوداود بدون سبب آن نقل شده است.( سنن ابي داود، ص ۴۶۸).
3.. البيان و التعريف في اسباب ورود الحديث الشريف، ص ۳۹.
4.. صحيح مسلم، ص ۴۱۵، ۴۱۶؛ سنن ابي داود، ص ۱۰۹۶؛ سنن ابن ماجه، ص ۸۴۵.
5.. صحيح مسلم، ص ۲۵۵؛ سنن ابي داود، ص ۴۱۵، ۴۱۶.