همانگونه که ميبينيم، علامه در المختلف اين دو روايت را صحيحه دانسته، در حالي که احمد بن عبدالله القروي در سند اول مجهول است و هيچ يکي از کتب رجالي نامي از وي نياوردهاند. در کتب حديثي شيعه فقط سه روايت از او نقل شده است. در سند دوم، محمد بن الفضيل بن کثير الصيرفي نه تنها توثيقي ندارد، بلکه شيخ طوسي تصريح به ضعف وي کرده و در ديگر کتب، رمي به غلو شده است. جالب اينجاست که خود علامه در الخلاصة نيز وي را تضعيف کرده است. پس با اين حساب، هر دو روايت از منظر متأخران ضعيف است و نه صحيح !
دوباره در همان کتاب ميخوانيم:
واحتجا بما رواه أبو بصير قال : سألت أبا عبد الله عليه السلام عن الخروج إذا دخل رمضان ... والجواب : بعد صحة السند أنه محمول علي الاستحباب. ۱
سند روايت چنين است: الحسين بن سعيد عن القاسم، عن علي، عن أبي بصير قال: سألت أبا عبدالله عليه السلام ... ۲
در حالي که قاسم ـ که همان قاسم بن محمد الجوهري است ـ نهتنها توثيق صريحي ندارد، بلکه واقفي است و علامه نيز در الخلاصة به اين مطلب اشاره کرده است. پس روايت يا ضعيف است و يا (در صورت توثيق قاسم از ديگر طرق) موثّق!
علامه در ديگر کتاب فقهي خود منتهي المطلب چنين مينگارد:
عن محمد بن مسلم، عن أبي عليه السلام ... لأنا نقول بعد تسليم صحة السند:إنهما حديثان ضعيفان، لعدم اعتضادهما بغيرهما، و بعمل الأصحاب، ومنافات باقي الروايات لهما.
سند روايت اين چنين است: محمد بن علي بن محبوب [ضمير]، عن أحمد بن الحسن، عن الحسين، عن فضالة، عن العلا، عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السلام ... ۳
گرچه اين روايت، صحيح است، ولي همانگونه که ميبينيم، علامه حلي به صرف اين که روايت به وسيله ديگر روايات تأييد نشده و عمل اصحاب پشت آن نيست و منافات با باقي روايات باب دارد، آن را «ضعيف» شمرده است؛ يعني صحيح و ضعيف را طبق مشرب قدما قلمداد کرده است.
و نيز، در تحريرالاحکامالشرعية، مينويسد:
و في ـ الصّحيح، عن عبد الرحمن بن الحجاج، عن الصادق عليه السلام تعوذوا باللَّه من غلبة الدين و غلبة الرّجال و بوار الإثم . ۴
حال آن که در سند، شخص سهل بن زياد قرار دارد ۵ که علامه حلي، ضمن تضعيف وي، نامش را در خلاصةالاقوال در القسم الثاني آورده است؛ همان بخشي که دربارهاش چنين مينويسد: « و هذا القسم
1.. مختلف الشيعة، ج ۳، ص ۴۸۱.
2.. تهذيب الاحکام، ج۴، ص ۲۵۳، ح۱.
3.. التهذيب، ج ۲، ص ۶۲، ح ۲۲۲.
4.. تحرير الأحكام الشرعية علي مذهب الإمامية، ج ۱، ص۱۹۸.
5.. سند روايت اين گونه است: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه عليه السلام...» (الکافي،ج ۵، ص۹۲).