مفتاح الفرج - صفحه 138

پس مصحف را بگشا و به طريق سابق عمل نما. 1
و مستندى براى اين قسم، سواى آنچه از خطوط علما مشاهده شده، ديگر چيزى نيست، وليكن والد علّامه ام ـ قدّس اللّه روحه ـ پيوسته در هر امرى كه تردّدى داشت، به اين قسم استخاره مى نمود و مكرّر تجربه نموده بود و مى فرمود كه: «اين، به منزله وحى است» و آياتِ مناسبه صريحه در آن مطالب مكرّر مى آمد، چنانچه براى شخصى كه آزار چشمى داشت، به اسم جرّاحى استخاره نمود اين آيه آمد: «فَلَمَّآ أَن جَآءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا» 2 . 3
و براى ديگرى استخاره نمود كه به رفاقت برادرش، از خصوص يكى از راه ها به حجّ بيت اللّه رود، اين آيه آمد: «اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآيَاتِي وَ لَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي» 4 . 5
و نظاير اين، از آيات مناسبه بسيار مى آمد، كه ذكر آنها موجب 6 اطناب است.
و بدان كه اگر صفحه دست راست مصحف كه گشوده مى شود، جلاله نداشته باشد، بايد كه مرتبه ديگر مصحف را بگشايد تا صفحه اى بيايد كه جلاله داشته باشد. 7 و والدم ـ طاب ثراه ـ مى فرمود كه: «تجربه نموده ام كه هر گاه آن صفحه، جلاله نداشته باشد، آن امر متعذّر يا متعسّر است».
و بدان كه: دعاى آخر كه ذكر شد، مطابق با آنچه از خطّ شيخ على مروّج مذهب، نقل شده و به خطّ بعضى ديگر از علما چنين است: اللّهمّ إنّي توكّلت عليك، و تفأّلت بكتابك، فأرني ما هو المكنون في سرّك، المخزون في علم غيبك، برحمتك يا أرحم الراحمين. اللّهمّ أرني الحقّ حقّاً حتّى أتّبعه، و أرني الباطل باطلاً حتّى أجتنبه. 8

1.در حاشيه اصل: «يعنى: آنچه در واقع حقّ است، پس ظاهر كن به من حقيقت آن را تا بكنم آن را؛ و همچنين آنچه در واقع باطل است، پس بطلان آن را به من بنما. منه عفي عنه».

2.مفاتح الغيب، ص۴۷؛ المستدرك، ج۶، ص۲۶۱ به نقل از مفاتح الغيب.

3.سوره يوسف، آيه ۹۶.

4.در حاشيه اصل: «اين آيه خطاب است به حضرت موسى و هارون عليهماالسلام، در وقتى كه به نزد فرعون مى رفتند. منه عفي عنه».

5.سوره طه، آيه ۴۲.

6.الف: + تطويل و.

7.الف: ـ «بايد كه مرتبه ديگر ـ إلى ـ داشته باشد».

صفحه از 165