مفتاح الفرج - صفحه 142

كه با انگشت، تسبيح را بگيرند و بشمارند و مطابق است با طريق چهارم؛ چه ظاهر متبادر از تسبيح، تسبيح منظوم است، نه دانه هاى متفرّق منثور و اگر مراد، دانه هاى غير منظوم مى بود، بايست كه در روايت چنين باشد كه: «بگير قطعه اى از دانه هاى تسبيح را»، بلكه لفظ قطعه نيز مؤيّد تسبيح منظوم است؛ زيرا كه در دانه هاى تسبيح، لفظ قطعه پر مناسب نيست. و آنچه از بعضى مشايخ نقل فرموده است كه قدرى از تسبيح منظوم را در ميان كف مى گرفته اند، نيز لازم نيست، بلكه در تسبيح منظوم، قدرى از آن را بدون كم و زياد، در ميان كف گرفتن، به وضعى كه دانه هاى ميان كف، از خارج كف امتياز تمام داشته باشد، در غايت تعسّر است و ضرورتى داعى نيست كه لفظ روايات، بر اين معنى محمول شود، تا با طريق چهارم مطابق گردد، بلكه مراد از گرفتن قطعه، آن است كه ميان تسبيح را با انگشت بگيرند؛ زيرا كه برداشتن قطعه اى از تسبيح منظوم، عبارت از آن است كه يك قطعه از تسبيح را كه مشتمل بر دانه اى چند بوده باشد، براى استخاره معيّن سازند، كه دانه هاى آن شمرده شود و اين به اين نحو ميسّر مى شود كه با انگشت، آن موضع را نشان كنند و از آن جا بشمارند.
و بنا بر اين معنى، اين سه طريق با طريق چهارم، نهايت موافقت به هم مى رساند.
بلى، در اين مقام اشكالى ديگر هست كه هيچ يك از علما متوجّه آن نگرديده اند و آن آن است كه: طريق چهارم كه مشهور است، آن است كه دو تا دو تا بشمارند و در رواياتِ سه طريق، اين خصوصيّت مذكور نيست، بلكه مطلقِ شمردن، در آنها وارد شده است تا آن كه معلوم گردد كه طاق است يا جفت، و اين معنى به شمردنِ يكى يكى و سه تا سه تا و زياده متصوّر است؛ زيرا كه اصل عدد كه معلوم شد، طاق بودن يا جفت بودن ظاهر مى شود، پس موافق ظاهر اطلاق روايات سه طريق، مطلق شمردن كافى است، وليكن بهتر آن است كه دو تا دو تا بشمارد، تا عمل به همه طرق شده باشد.
و چون در طريق چهارم، قصد طاق و جفت كردن مذكور نيست، پس باز بهتر آن است كه اوّل، قصد اين معنى را نيز بكند كه اگر طاق آيد، خوب باشد و اگر جفت آيد، بد باشد و بعد از آن تسبيح را بگيرد، تا عمل به همه طرق شده باشد. و اللّه تعالى يعلم.
و بدان كه اين نوع از استخاره تسبيح نيز معمول ۱ اكثر متأخّرين و مجرّب ايشان

1.اصل و الف: + به.

صفحه از 165