مفتاح الفرج - صفحه 149

مؤلّف گويد كه: سيّد بن باقى رحمه الله گفته كه: بايد در دستِ استخاره كننده، انگشتر عقيقى باشد كه محمّد و على بر آن نقش باشد و به دست راست، رقعه ها را برآورد. ۱
و اين معنا اگر چه در روايت مذكور نيست، ليكن مراعات آن بد نيست. و بدان كه سيّد، اين طريق را بهترين طرق استخاره دانسته و خود پيوسته به اين عمل مى نموده و چند امر غريب از تجربه آن نقل نموده است:
[1.] اوّل گفته كه: يكى از اهل دنيا مرا طلبيد و من در ناحيه غربى بغداد بودم و در آن جا در ظرف بيست و دو روز به اين طريق استخاره نمودم كه به نزد او روم و بد آمد و آخر ظاهر شد كه خير من در نرفتن به سوى او بوده.
[2.] دوم گفته كه: وقتى وارد شهر حلّه شدم و بعضى از خويشان من مرا تكليف ديدن يكى از حكّام حلّه نمود و من به اين طريق استخاره نمودم، بد آمد، تا در ظرف يك ماه كه در آن جا بودم، پنجاه استخاره در اين باب نمودم و همه بد آمد و آخر ظاهر شد كه مصلحت من در نديدن بوده است.
[2.] سوم گفته كه: تا حالت تحرير اين رساله كه پنجاه و سه سال از عمر طى شده، پيوسته در امور خود به اين طريق استخاره نموده ام و بعد از آن، مصلحت خود را در آن يافته ام كه استخاره دلالت بر آن نموده است و اين نحو از تجربه، دليلى است قاطع بر حقّيّت استخاره.
و بدان كه دعاهايى كه در اين نوع از استخاره وارد شده، اگر در استخاره مطلقه بخواند نيز خوب است. و اللّه تعالى هو الموفّق لكلّ خير.

مفتاح هفتم

در بيان اقسام غير مشهوره ذات الرقاع

و آن نيز چند قسم است:
اوّل: از عبد الرحمن بن سيابه منقول است كه گفت:
در سالى رفتم به مكّه معظّمه و با خود متاعى برده بودم و در آن سال كساد بود و

1.المصباح كفعمى، ص۳۹۲ به نقل از المصباح سيّد بن باقى، بدون اسناد به معصوم عليه السلام . و ر.ك: مفاتح الغيب، ص۵۸.

صفحه از 165