إيضاح الأنباء في تعيين مولد خاتم الأنبياء و مقتل سيّد الشهداء(ع) - صفحه 180

خطرى تصوّر مى نمايم و من حاضرم از ايشان پذيرايى نمايم» و شخص محترم به وسيله اى ابلاغ كرده بود . آن مرحوم جوابا اشعار داشته بودند كه در مقابل تقديرات الهى چاره اى نيست . محافظه جان سهل است، ولى چگونه مى شود كه من براى محافظه جان خود التجا به مأمنى بنمايم و ديگران را به زحمت و خطر دچار كنم و چگونه مى توانم در آتيه ميان دوست و دشمن زندگى نمايم؟! و البتّه مردن را با مقايسه اين حال ترجيح داشته ، اقدام به اين امر را جايز نمى دانم و با امتنان از اظهار محبّت شخص معهود توكّل به خدا مى نمايم .
تا اين كه روز دوشنبه نهم محرّم 1330 هجرى وقت عصر در حالتى كه مرحوم آقا مى خواستند به منزل آقاى دكتر ميرزا على نقى خان افتخار الملك تشريف ببرند، سر كوچه خودشان ، ودينسكى نايب قنسول و صاحب منصب هر دو از دُرشكه پايين آمده، بعد از اداى تعارف رسمى اظهار مى كنند جنرال قنسول سلام رساندند ، چون در قنسول خانه چند نفرى هستند، مذاكره اى خواهد شد ، فرستادند شما هم تشريف بياوريد .
ايشان فرموده بودند : شما برويد، من با دُرشكه ديگر مى آيم .
بعد نايب قنسول اظهار كرده بود : درشكه، مخصوص قنسول است كه براى شما فرستاده اند !
به هر تقدير آن مرحوم، بى ملاحظه و درنگ سوار درشكه و يكسر همراه ايشان به قنسول خانه تشريف برده ، جريان امر، آن جا آنچه معروف شد حبل المتين روزنامه كلكته در آن تاريخ شرحى نوشت، ولى اجمالاً آنچه از منابع مختلفه موثّقه به دست آمده، شرح داده مى شود .
بعد از ورود به قنسول خانه جنرال قنسول ملّلر خطاب به مرحوم آقا نموده، سؤال ذيل را كرده اند :
قدرت دولت روس با دولت ايران چطور مى دانيد ؟ گر چه دولت

صفحه از 259