خيلى مناسب است بعضى راپورت هاى تلگرافى و كَتبى اولياى امور روس كه به وسيله اى به دست آمده، ذيلاً درج شود :
مراسله و راپورت محرمانه جنرال قنسول روس در تبريز به سفير روس مقيم تهران در دهم يانوار 1912، شماره 14 . در آن مراسله راپورتى داده و اين جمله را درج مى نمايد :
ثقة الإسلام كه رئيس مشروطه چيان بود، از اقدامات مضرّ و خطرناك او سابقا من در راپورت هاى خود به شما اطّلاع داده ام و كاملاً ثابت كرده بودم كه مشار اليه آدمى مغرض و وجودش خيلى مضرّ است .
باز ذيلاً مى نويسد :
در خصوص نظريّات مطبوعات انگليس درباره اعدام ثقة الإسلام مى خواهم اين توضيحات را بدهم كه چون چند نفر از راديكال هاى انگليس و تقى زاده و مسيو مواور مخبر روزنامه تايمس كه ثقة الإسلام هم با آنها هم فكر بود ، با يكديگر هم عقيده شده بودند و عقيده ايشان هم اين بود كه بايد دولت ايران يك دولت مستقل بر پا بشود و گويا مى خواستند كه ايران را به زور به حال تمدّن بياورند، در صورتى كه ايران مدّت عمر خود و دور خود را گذرانده است... الخ .
البتّه نكته سنجان مى توانند تشخيص بدهند كه تقصير مرحوم ثقة الإسلام چه بوده و اگر به بعضى مطبوعات خارجه و كتاب آبى مراجعه شود معلوم خواهد شد كه قضيّه آن مرحوم چه اندازه افكار سياسيّون خارجه را جلب نموده و مخصوصا مستر مكدانلد نطق مفصّلى نموده و روزنامه حبل المتين شماره 31 سال نوزدهم آن را ترجمه نموده و شرح داده است كه چند جمله از آن عينا درج و ايراد مى شود :
تقريبا امروز يازده هزار قشون روس در ايران موجود است . آيا اين قشون براى برقرارى امنيّت است يا براى كار ديگر ؟ اين قشون