و كبس در لغت عرب به معنى پر كردن و ايّام سال غير كبيسه 354 و كبيسه 355 است و در هر سى سال 11 سال كبيسه است به اين ترتيب: 2، 5، 7، 10، 13، 15، 18، 21، 24، 26، 29 و كلمه بهز يجهح كادوط اشاره به اين سال هاست : ب سال دويم ، ه سال پنجم ، ز سال هفتم ، ى د هم ج 13... الخ .
و آنچه فقها گفته اند كه در هلال حساب جدول و يك ماه را تمام و ديگرى را 29 روز حساب كردن معتبر نيست ، مقصود همين حساب است . و آنچه در بعض اخبار وارد شده كه ماه رمضان ابدا ناقص و ماه شعبان ابدا تمام نشود ، و آن را در اصلاح اخبار عدد گويند ، نزد عظماى فقهاى اماميّه مطروح و معارض است با اخبار رؤيت، و اخبار عدد همه مبنى بر قاعده مزبوره و از اخبار مدسوسه و در هر حال غير معموله است .
و نظير اخبار عدد است حديثى كه روايت كرده اند : شهرا عيد لا ينقصان أبدا ۱ يعنى دو ماه عيد فطر و اضحاست كه ابدا ناقص نشوند .
و در آن از چند جهت اشكال هست و شيخ فخر الدين طريحى در مجمع البحرين تصحيف غريبى در اين باب كرده و در مادّه عدل از كتاب مزبور ، عبارت مذكوره را شهرا عيد لا ينقصان أبدا ضبط كرده و مقام مقتضى بسط نيست و جمله مزبوره را شهرا عيد ... از ابن اثير در نهايه و صاحب مغرب اللغه ايراد كرده و تعرّض نموده اند .
3 . منجّمين گويند كه در هر دويست و ده سال اوايل شهور مطابق شود . يعنى اوايل وسطاى همه ماه هاى دويست و ده سال مطابق شود با اوايل شهور دويست و ده سال ديگر ؛ خواه مقدّم ، خواه مؤخّر . و ذكر علّت آن خارج از وظيفه اين رساله است و مطلب به موجب حساب، بديهى است .
و منجّمين براى پيدا كردن اوّل وسطاى هر سال ، جدولى وضع كرده اند كه اكثر عدد سال ناقصه ۲ مطلوبه بيشتر از دويست و ده باشد (210) از آن طرح نمايند تا
1.بحار الأنوار ، ج ۸۹ ، ص ۱۶۵ ؛ الخرائج و الجرائح ، ج ۳ ، ص ۱۰۴۶ .
2.مقصود از تامه آن است كه كسور سال تمام شده باشد . مثلاً سال حاضر ۱۳۲۹ تا غرّه محرّم ۱۳۳۰ ناقصه است و بعد از ختم سال تامه خواهد شد . يعنى گفته خواهد شد كه ۱۳۲۹ سال تمام از اوّل هجرت گذشته . و همچنين است شهور و ساعات و دقايق كه تا تمام نشده ناقصه است بعد از آن تامه . [مؤلّف رحمه الله] .