دويست و ده يا كمتر بماند و باقى در جدول آيند از سى تامه تا صد و هشتاد تامه از بالاى جدول. و از يك ناقصه تا سى ناقصه از يمين جدول بردارند و از ملتقاى دو جدول رقم روز را بردارند كه اوّل سال مطلوب است و براى تعيين غرّه ماه هاى ديگر، جدولى ديگر وضع كرده اند بعد از پيدا كردن اوّل محرّم سال مطلوب همان رقم را در جدول دويم از مقابل محرّم بردارند و پايين آيند ، اوّل هر ماه را كه خواهند از ملتقاى جدول ماه و رقم اوّل محرّم برگيرند كه مطلوب است .
و اين جدول براى تعيين غره وسطاى محرّم و ساير ماه هاى بعد از هجرت است و چون قبل از هجرت را ابتلايى نيست ، تعرّضى بر آن نكرده اند . ولى از همين دو جدول، تعيين اوايل شهور قبل الهجره نيز معيّن شود، ولى معكوسا ؛ يعنى اگر خواهيم غرّه محرّم پنجاه و سه سال تامّه به هجرت مانده را بدانيم ، پنجاه و سه را از دويست و ده وضع نماييم و بر باقى كه 157 است يك عدد بيفزاييم كه 158 ناقصه بشود و در ازاى آن از جدول اوّل محرّم را برگيريم . زيرا كه اوايل شهور پنجاه و سه به هجرت مانده مطابق است با اوايل شهور صد و پنجاه و هشت ناقصه بعد از هجرت . و به عبارت ديگر چنان فرض مى نماييم كه مبدأ تاريخ هجرت از دويست و ده سال با اضعاف آن مقدّم بر هجرت است .
و فاضل قزوينى و علاّمه نورى از اين نكته غفلت كرده و مبدأ كبيسه را مجهول انگاشته و در تحصيل غرّه وسطاى ربيع الاوّل سال ولادت و غيره به تكلّف افتاده اند .
و ما براى اين كه عامل، محتاج به كتاب زيج نشود ، دو جدول معهود را ايراد كرديم تا واضح باشد . و براى پيدا كردنِ اوّل وسطا طريقه اى هست كه وضع جدول بر آن طريقه است و طريقه اين است كه از سنين ناقصه دويست و ده و اضعاف آن را چنانچه سابق الذكر شد ، طرح نمايند و باقى را بر سى قسمت نمايند و خارج قسمت را بر پنج ضرب كرده ، نگاه دارند و باقى از قسمت را يك عدد طرح نمايند تا تامّه شود . پس سال هاى كبيسه آن را به ترتيب بهز يجهح كادوط معيّن نمايند و عدد سال هاى كبيسه را بر پنج و غير كبيسه را بر چهار ضرب كرده و با محفوظ سابق جمع كنند و پنج عدد بيفزايند و هفت و هفت طرح نمايند . اگر باقى، هفت عدد بماند ، اوّل محرّم سال