19
سيماي علم و حكمت در قرآن و حديث

۰.«عقلش را زنده داشته و نفسش را كشته است تا آن جا كه درشتى هايش خُرد و خشونتهايش نرم شده و نورى پر فروغ برايش درخشيدن گرفته است كه شاهراه توحيد را روشن سازد و در پرتوش راه پيموده شود . بدين سان درها يكى پس از ديگرى او را به آستان سلامت مطلق و براى اقامت جاويد مى راند و ثابت قدم و استوار در جايگاه امنيت و آسايش ثبات مى يابد ، زيرا كه او قلب خود را به كار گرفت و پروردگارش را خشنود كرد» ۱ .

آيات و احاديثى كه نورانيت انسان را مقدمه حركت صحيح او به سوى كمال مطلق مى‏دانند ، و يا علم را به نور تفسير مى‏كنند ، و يا علم را ملازم باايمان به خدا و رسالت انبياى الهى و همراه با صفات پسنديده و اعمال شايسته مى‏دانند ، در واقع جوهر و حقيقت علم را توضيح مى‏دهند . دليل اين كه اين نور را، مغز علم و همه علوم رسمى را پوسته علم مى‏شماريم ، آن است كه ارزش علوم رسمى به آن وابسته است .
جوهر علم است كه به علم ارزش حقيقى مى‏دهد؛ يعنى علم را در خدمت انسان و در جهت تكامل و بهروزى او قرار مى‏دهد و بدون آن نه تنها علم فاقد خواص و آثار علم مى‏شود ، بلكه تبديل به
يك عنصر ضد ارزش و ضدّ انسانيّت مى‏گردد .
و اين معنى مطلق بودن ارزش حقيقت علم و مشروط بودن علوم رسمى است زيرا علوم رسمى بى‏جوهر علم نمى‏توانند در خدمت انسان قرار گيرند . نكته مهم اينكه وقتى علم جوهر و خاصيت خود را از دست داد نه برابر با جهل كه از آن زيانبارتر مى‏گردد ، زيرا سقوط انسان را تسريع مى‏كند .
علم وقتى جوهر و جهت حقيقى خود را از دست داد درست مانند راهنمايى است كه به جاى آنكه انسان را در مسير قرار دهد ، او را به بيراهه مى‏كشد . اينجاست كه علم هر چه بيشتر پيشرفت كند براى انسانيت خطرناكتر مى‏شود .
خطر بزرگى كه امروز بشر را تهديد مى‏كند اين است كه علم رشد كرده ولى جوهر و جهت و خاصيت خود را از دست داده و در مسير انحطاط و سقوط انسانيت به كار مى‏رود .
با اندك تأملى مى‏توان‏دريافت كه‏در جهان‏امروز علم‏چه آفاتى را بر بشريت تحميل كرده است و شمشير علم در كف قدرتهاى بزرگ جهان چه به روز انسان آورده است . دزدهايى كه براى غارت مادّه و معناى انسان از چراغ علم بهره مى‏گيرند ، چگونه با قساوت عمل مى‏كنند و به هيچ چيز و به هيچ كس رحم نمى‏كنند .
به گفته برشت :
«انسان امروز از علم بيزار است ، زيرا علم بود كه فاشيسم را به وجود آورد و به بشريّت تحميل كرد و علم بود كه براى نخستين بار مسأله گرسنگى را در سطحى به اين وسعت كه از هر سه تن ، دو تن در جهان گرسنه‏اند ايجاد كرد . . .» ۲ .
آيا فنون و ابزار دزدى ، قتل و فساد را مى‏توان علم ناميد؟ آيا دانشى كه جامعه را به تباهى مى‏كشد ، علم و نور است و يا جهل و ظلمت ؟ اين است معناى سخن رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله كه فرمود : «برخى از دانش‏ها نادانى است» ۳ .
و از اين روست كه بى آنكه دچار تناقض گويى شويم مى‏توانيم دانش را نادانى بدانيم زيرا هنگامى كه علم جوهر و خاصيت نداشته باشد با جهل يكى است و از همين رو امام على عليه‏السلاممى‏فرمايد : «دانش خود را به نادانى تبديل نكنيد» ۴ ؛ يعنى كارى نكنيد كه علم بى‏خاصيت شود و نام علم از آن سلب شود .
علم در دنياى امروز با از دست دادن جوهر و جهت راستين خود به اين سرنوشت شوم گرفتار شده كه همچون جهل ، كُشنده و فاسد كننده و خانمانسوز گرديده است ، بلكه از جهل نيز زيانبارتر گشته است . حضرت على عليه‏السلام چه زيبا و دقيق فرموده است :

1.نهج البلاغه، خطبه ۲۲۰.

2.تاريخ و شناخت اديان: ص۳۴.

3.تحف العقول : ص۵۷.

4.نهج البلاغه : حكمت ۲۷۴.


سيماي علم و حكمت در قرآن و حديث
18

حقيقت علم

حقيقت علم نورى است كه در پرتو آن ، انسان جهان را آن‏گونه كه هست مى‏بيند و جايگاه خود را در هستى مى‏يابد . نور علم مراتبى دارد كه بالاترين آن نه تنها انسان را با راه تكامل خود آشنا مى‏كند بلكه او را در اين مسير حركت مى‏دهد و به مقصد اعلاى انسانيّت مى‏رساند . قرآن كريم باصراحت از اين نور سخن مى‏گويد:
«آيا كسى كه مرده دل بود و زنده‏اش كرديم و براى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن در ميان مردم برود ، چون كسى
است كه گويى گرفتار در تاريكيهاست و از آن بيرون آمدنى نيست؟»۱

امام على عليه‏السلام در باره اين نور و مهمترين خاصيت آن يعنى رساندن انسان به مقصد اعلاى انسانيّت مى‏فرمايد :

1.سوره انعام، آيه ۲۲.

  • نام منبع :
    سيماي علم و حكمت در قرآن و حديث
    سایر پدیدآورندگان :
    مسعودی، عبدالهادی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 44176
صفحه از 236
پرینت  ارسال به