پژوهشى در معناى حكمت و أقسام آن
واژه حكمت در قرآن كريم بيست بار تكرار شده و خداوند متعال خود را بدين صفت وصف فرموده و در اين كتاب آسمانى نود و يك بار از آن تمجيد كرده است .
عالمان لغوى براى واژه حكمت دو معناى بنيادين ياد كرده اند : معناى اوّل : منع ، از آن روى كه مانع از نادانى و كردار زشت است و معناى دوم : استوارى ، چون بر علم استوار و خالى از خلل اطلاق مى شود ، همچون معلومات عقلى حق و بطلان ناپذير و به دور از دروغ .
ما با استفاده از احاديث و نيز تفاسير متعدد ، حكمت را عبارت از مقدمات علمى ، عملى و روحى براى نيل انسان به هدف والايش مى دانيم و آنچه را در تفسير حكمت مى آيد مصداقهاى اين معناست. در پرتو تعريف مذكور حكمت سه گونه مى شود : حكمت نظرى و حكمت عملى و حكمت حقيقى. اين سه همچون پله هاى نردبان استوارى هستند كه زمينه و مايه اعتلاى آدمى به مقام انسان كامل بلكه نزديك شدن به كمال مطلق است . پيامبران ، نخستين پله اين نردبان را بنا نهادند و وظيفه انسان است كه پله دوم را بسازد و امّا نردبان سوم در اختيار خداى متعال است كه آن را كار گذارد .
1 . حكمت نظرى
حكمت نظرى مقدمه علمى رسيدن به هدف اعلاى انسانى
است . از ويژگيهاى اين حكمت ، قابليت آموزش آن است و يكى از انگيزههاى اساسى بعثت پيامبران به شمار مىرود كه قرآن كريم در آيات متعدد بدان پرداخته است . خداوند مىفرمايد :
«يقينا خدا بر مؤمنان در برانگيختن فرستادهاى از ايشان منّت نهاده است كه آيات خود را برايشان بخواند و آنها را پاكيزه گرداند و بديشان كتاب و حكمت بياموزد؛ هرچند پيش از آن در گمراهى آشكارى بسر برده باشند»۱.
از ديدگاه قرآن حكمت نظرى شامل همه معارف اعتقادى و اخلاقى و عملى مىگردد كه آدمىرا به سوى زندگانى پاكيزه رهنمون مىشود و به غايت خلقتش نزديك مىگرداند . از اين روست كه قرآن كريم پساز ارائه امور گوناگون در عرصههاى اعتقادى و اخلاقى و عملى، همه آنها را حكمت دانسته و فرموده است :
«اينها از حكمتهايى است كه پروردگارت به تو وحى كرده است»۲.