ب) تصحيح يک لغزش: برخى مفسّران، «نُنْسِها» را مهموز اللام و از باب «نسأ» گرفتند، که اصل آن «أو نُنْسِئْها» بود، همزه اش که ـ به جهت عطف بر «نَنْسَخْ» ـ ساکن بود، تخفيف حذفى پيدا کرد و «نُنْسِها» شد ۱ ، ليکن اين وجه صحيح نيست؛ زيرا قاعده تخفيف همزه در چنين جايى، تنها جَواز تخفيف به قلب است، نه تخفيف به حذف (شرح النظّام على شافية ابن الحاجب: 250 ـ 251 ؛ گفتار نجم الائمّة شيخ رضىّ در شرح الشافية:ج2 ص32) ۲ . با تخفيف به قلب نيز در حالت جزمى، «أو نُنْسيها» مى شود، چون«ى» حرف علّه، يعنى حرف اصلى، نيست تا جزمش به حذف باشد، بلکه «ى» منقلب از همزه است. به عبارت ديگر، همزه «نُنْسِئْها» با سکونش تخفيف قلبى مى يابد و همزه، قلب به ياء مى گردد و در حالت جزمى، «نُنْسيها» مى شود؛ ديگر سببى براى حذف ياء باقى نمى ماند.
همچنين اين پندار صحيح نيست که گفته شود: اين جزم به حذف، از باب اعطاى حکم مشابه چيزى به آن است. چنان که ابن هشام در آغاز باب هشتم «مغني اللبيب» مى گويد:
قاعده نخست: گاهى چيزى حکم چيز ديگرى را که در لفظ يا در معنا و يا در هر دو همانندش است، مى گيرد... (مغني اللبيب: ص632). ۳ . بنابراين تنها کسانى مى توانند فقره معطوف بر «نَنْسَخْ» را به معناى «تأخير» بگيرند که آن را همانند ابن کثير و ابو عمرو، «نَنْسَأها» خوانده باشند ( النشر في القراءات العشر: ج 2 ص 220 ؛ التبيان في تفسير القرآن: ج1 ص392 ؛ مجمع البيان في تفسير القرآن: ج1 ص346).
2/5 ضعف تفسير اِنساء به ترک
برخى، «نُنسِها» را از نسيان، به معناى ترک گرفتند، نه به معناى فراموشى. ليکن اين وجه علاوه بر ضعف، موجب سقوط شديد آيه از مرتبه بلاغى اش مى گردد.
1.. تفسير نمونه: ج۱ ص۳۹۳: جمله نُنْسِها ... در اصل از مادّه انساء به معناى تأخير انداختن و يا حذف کردن و از اذهان بردن است.
2.. عبارت نظّام نيشابورى: «الهمزة الّتي يراد تخفيفها امّا أن تکون واحدة أو اثنتين؛ و الواحدة امّا ساکنة أو متحرّکة، و الساکنة تبدل عند التخفيف بحرف حرکة ما قبلَها... و إنّما تعين الإبدال في هذه الصور إذا اُريد تخفيفها، لأنّه لا يمکن جعلها بين بين، لا المشهور، لسکونها، و لا غير المشهور، لأنّه حيث لا يجوز المشهور لا يجوز غير المشهور؛ و لا يمکن الحذف، لأنّه لا يبقى ما يدلّ عليها.
3.. عبارت وى: «القاعدة الاولى: قد يعطى الشي ءُ حکمَ ما أشبهه، في معناه أو في لفظه أو فيهما...«.
زيرا قاعده اعطاى حکم مشابه، در جايى جايز است که موجب وقوع در التباس و اشتباه نشود . بلکه بسا در موارد خوف التباس، در وجوه مطّرد و مقيس نيز تصرّف و تغييرى پديد مى آورند تا مصون از التباس باشد (ر.ک لسان العرب: ج۲ ص۵۳۵ مادّه «طوح» ؛ ج ۳ ص ۱۹۰ مادّه «رود» ؛ ج۵ ص۳۴۲ مادّه «حوز» ؛ ج۵ ص۳۷۱ مادّه «عجز».