اين آيه، به وضوح دلالت بر اين دارد که خداوند اگر بخواهد، ميتواند آنچه را بر رسولش( وحى نمود، از يادش ببرد، ليکن او چنين نخواهد خواست؛ اطلاق لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَينا إِلَيک شامل فراموشاندن تمام و بخشى از وحى مى گردد.
متأسّفانه معتقدان به «انساء» و «نسخ» تلاوت، اين قدر به خود زحمت ندادند، فکر کنند که آياتى پندارى، چون رجم شيخ و شيخة که حکمش باقى است، چه راز و حکمتى مى توان در محو و انساء آنها تصوّر نمود؟! همانند اين است که نصوص قانون اساسىِ معتبر را پس از نگارش و تثبيت، به دريا افکنند!! همين طور حذف تلاوت آياتى که حکمش نسخ مى شود؛ زيرا بقاى نصّ ضامن انعکاس تاريخچه و مراحل تشريع و ساير شؤون مکتب است.
علاّمه بلاغى در بطلان قول به اِنساء آيات قرآنى مى گويد:
امّا فراموشاندن و فراموشى آيات قرآنى، با آيه حفظ ۱ و نيز با سخن خداى متعال: سَنُقْرِئُک فَلا تَنْسى منافات دارد و نمى شود اين مقطعِ آيه را دستاويز نمود که: «إِلّا ما شاءَ اللَّهُ» ؛ زيرا حمل استثناء بر مشيّت (و اين که هرگاه خدا بخواهد پيامبرش را به فراموشى مى افکند) وجهى براى اين امتنان و وعده الهى، باقى نمى گذارَد که بفرمايد: سَنُقْرِئُک فَلَاتَنْسى . بنابراين مقصود از اين استثنا، استدراک و متوجّه ساختن به اين حقيقت توحيدى است که اين عدم نسيان تو، تنها به خواست و قدرت الهى است، نه به جهتى طبيعى و لازم؛ بلکه اگر خواست و مصلحت الهى اقتضا مى نمود که آن حضرت( را به حال و مقتضاى عادىِ بشر بودنش واگذارَد، او دچار نسيان مى شد. همچنان که استثناى به کار رفته در آيه 110هود نيز به همين صورت (براى توجّه دادن به اين حقيقت بلند توحيدى است، نه استثناى تحقّق يافتنى) وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّک عَطاءً غَيرَ مَجْذُوذٍ ( آلاء الرحمن في تفسير القرآن: ج1 ص227).
2/7 اشاره به روايات مؤيد اين تفسير
خاتمه بحث، اشاره به چند روايت است که هم به جهت دقّت ويژه اى که براى تطبيق بر اين بحث مى طلبد، و هم به جهت رعايت اختصار، تنها به ذکر مأخذ و اشاره به متن آن بسنده مى نماييم:
الف) روايت نسبتاً بلندى که در تفسير منسوب به امام عسکري( ۲ آمده است ( التفسير المنسوب إلى الإمام العسکري(: ص491 ح311 ؛ البرهان في تفسير القرآن: ج1 ص301). ۳
1.. حجر: آيه ۹.
2.. گرچه ما تفسير منسوب به امام عسکرى( را از نظر سند و ساختار مجموعى رواياتش بسى ضعيف تر از آن مى دانيم که بتوان بدان استدلال نمود، ليکن رواياتش به عنوان مؤيد کارآيى دارند، به ويژه اگر موافق با ظهور آيات و ديگر روايات هم باشند.
3.. متن روايت: «قال الإمام العسکري(: قال محمد بن علي بن موسى الرضا(: «ما نَنْسَخْ مِنْ آيةٍ» بأن نرفع حکمها «أَوْ نُنْسِها» بأن نرفع رسمها، و نُزيل عن القلوب حفظها... «نَأْتِ بِخَيرٍ مِنْها» يعني بخير لکم، فهذه الثانية أعظم لثوابکم، و أجلّ لصلاحکم من الآية الاُولى المنسوخة «أَوْ مِثْلِها»، من مثلها في الصلاح لکم، أي إنّا لا ننسخ و لا نبدّل إلّا و غرضُنا في ذلک مصالحکم. ثمّ قال: يا محمّد «أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى کلِّ شَي ءٍ قَدِيرٌ» فإنه قدير يقدر على النسخ و غيره «أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْک السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» و هو العالم بتدبيرها و مصالحها، و هو يدبرکم بعلمه «وَ ما لَکمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِي» يلي صلاحکم إذ کان العالم بالمصالح هو اللَّه عزوجل دون غيره، «وَ لا نَصِيرٍ» و ما لکم من ناصر ينصرکم من مکروه إن أراد اللَّه إنزاله بکم، أو عقاب إن أراد إحلاله بکم. و قال محمّد بن علي الباقر(: و ربما قدّر اللَّه عليه النسخ و التبديل لمصالحکم و منافعکم، لتؤمنوا بها، و يتوفّر عليکم الثواب بالتصديق بها، فهو يفعل من ذلک ما فيه صلاحکم و الخيرة لکم. ثمّ قال: «أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْک السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» فهو يملکها بقدرته، و يصرفها تحت مشيئته، لا مقدم لما أخر، و لا مؤخر لما قدم. ثمّ قال اللَّه تعالى: «وَ ما لَکمْ«يا معشر اليهود، و المکذِّبين بمحمّد(، و الجاحدين لنسخ الشرائع «مِنْ دُونِ اللَّهِ» سوى اللَّه تعالى «مِنْ وَلِي» يلي مصالحکم، إن لم يدلّکم ربکم للمصالح، «وَ لا نَصِيرٍ» ينصرکم من دون اللَّه، فيدفع عنکم عذابه».