ايمان و رضامندي - صفحه 84

در اين جا بايد به دو نکته توجه کرد: يکي اينکه قناعت، مربوط به حوزه درآمد است، نه مصرف؛ همانطور که حرص در اين حوزه جاي دارد. مؤمن دراين حوزه به آنچه خدا روزيش کرده، راضي است. پس قناعت به معناي کم مصرف کردن نيست. قناعت يعني انسان در روند کسب روزي، آن مقداري را که خداوند براي او قرار داده، کافي بداند و بدان راضي شود. ديگر اينکه قناعت، مخصوص قشر خاصي از مردم نيست.‌ در متون اسلامي، به هر دو گروه از مردم (فقرا و اغنيا) سفارش شده است که قناعت کنند. نتيجه طبيعي که از قناعت براي مؤمن فقير حاصل ميشود، احساس رضايت است از آنچه که خدا قسمتش کرده، نه احساس رضايت از آن مقدار کم که روزيش شده است و مؤمني که در سنت بسط الهي به سر ميبرد، در عين حال که تلاش ميکند، حرص نميورزد. در نتيجه، از موقعيت خويش احساس رضايت ميکند. در طرف مقابل و در واکنش ناصحيح پيرامون اين کُنش، برخي فقرا، براي رهايي از سنت تنگيِ ‌روزي، حرص ميورزند. در حاليکه سنت خداوند با اين واکنش نادرست، تغيير نمي کند و ثروتمندان نيز براي کسب مازاد حق خويش حرص ميورزند. نتيجه، آن ميشود که هر دو دسته در پي اين واکنش، از موقعيت خويش احساس رضايت ندارند و دچار ناکامي در رسيدن به اهداف خود ميشوند.
با اين توضيح، ميتوانيم اين پديده را اين چنين تحليل کنيم که چرا برخي از ثروتمندان با وجود دارايي زياد، باز هم احساس نياز و نارضايتي دارند. چرا که رضايت، در نتيجه قناعت و حسّ کافي بودن روزي حاصل ميشود. اينکه انسان به حسِّ بي‌نيازي برسد، مطلب مهمي است. ملاک فقر و غني از نظر اسلام، همين حس بي نيازي است. ثروتمندان حريص با وجود دارايي بسيار، در عين حال، فقيرند و فقراي قانع در عين نداري، ثروتمندند. چون به آنچه که دارند راضي هستند و براي خود کافي مي‌دانند.

پيامد قناعت

به کمک معناي لغوي که از قناعت ارائه شد، ميتوانيم صريحاً نتيجه بگيريم که قناعت نوعي رضايت است؛ رضايت از آنچه که خداوند مقدر کرده است. اکنون به مدد دو روايت، اين استدلال را توضيح ميدهيم.
قناعت باعث ميشود که انسان درخواستها و آرزوهاي خود را کوتاه و کم کند و حرص نورزد، تا با اين واکنش، به زياده‌طلبي خويش روي خوش نشان ندهد. در واقع، قناعت، تمايل انسان را براي کسب حريصانه از بين ميبرد. حضرت اميرالمؤمنين( ميفرمايد:
ثمرة القناعة، الإجمال في المکتسب و العزوف عن الطلب (غرر الحکم: ص۳۹۳ ح۹۰۷۸).

صفحه از 93