ميرود و خويشتنداري در برابر آن از مصاديق وقار به حساب ميآيد. از ديگر سوي، اين مصاديق براي هر انساني، به حسب خصوصيات فردي او و همچنين زمان و مکان وقوع آن، ممکن است متفاوت جلوه کند.
اکنون به توضيح هر يک از اين مصاديق ميپردازيم:
1. حلم و بردباري
يکي از موقعيتهاي هزاهز و شدائد زندگي، خشم است، چرا که آدمي در اين موقعيت، مشوش و مضطرب ميشود و تعادل خود را از دست ميدهد. راه مقابله با اين خشم، بردباري و حلمي است که وقار مورد نظر را به دنبال دارد. امام علي عليه السلام اين مصداق را در قالب يک مفهوم اخلاقي آورده، ميفرمايند:
[المؤمن] لا يکونُ حَلِيماً حَتَّى يکونَ وَقُورا.مؤمن تا وقتي وقور نباشد، حليم نميشود (بحارالانوار: ج۷۵ ص۸).
کنترل نفس، به هنگام عصبانيت، آدمي را از انجام کاري که پشيماني به بار ميآورد، باز ميدارد. گرچه اين خويشتنداري سخت است، اما رضايتي که از آن به دست ميآيد، سختياش را از بين ميبرد.
يکي از احاديثي که به بيان مصاديق و نتايج مختلف واکنش وقار پرداخته، سخني از پيامبر گرامي اسلام صلّي الله عليه و آله است که فرمودند:
أَمَّا الرَّزَانَةُ فَيتَشَعَّبُ منْهَا اللُّطْفُ وَ الْحَزْمُ و أَدَاءُ الأَمَانَةِ و تَرْک الْخِيانَةِ و صِدْقُ اللِّسَانِ وَ تَحْصِينُ الْفَرْجِ وَ اسْتِصْلَاحُ الْمَالِ و الِاسْتِعْدَادُ لِلْعَدُوِّ وَ النَّهْي عَنِ الْمُنْکرِ و تَرْک السَّفَهِ فَهَذَا ما أَصَابَ الْعَاقِلُ بِالرَّزَانَةِ فَطُوبَى لمَنْ تَوَقَّرَ و لمَنْ لَمْ تَکنْ لَهُ خِفَّةٌ و لاجَاهِلِيةٌ و عَفَا و صَفَح.لطف، دورانديشي، امانتداري، ترک خيانت، راستگويي، پاکدامني، اصلاح مال، آمادگي براي مقابله با دشمن، نهي از منکر، ترک ناداني از وقار سرچشمه مي گيرد. پس اين چنين عاقل به وقار ميرسد. خوشا به حال کسي که وقار مي کند و براي او سبکسري و ناداني نيست، مي بخشد و چشم مي پوشد (تحف العقول: ص۱۵).
2. امانتداري
فردي که وسوسه خيانت درون او قوت گرفته است، دچار نوعي لرزه ميشود و همين وسوسه است که او را بدين حال دچار کرده است. ولي مؤمن با آگاهي از اين موقعيت، در حفظ امانت کوشاست و همين واکنش، او را از تشويشهاي ناشي از خيانت حفظ ميکند. مؤمن، در نتيجه اين عملکرد، احساس رضايت ميکند، چون توانسته خود را از وسوسه خيانت نگاه دارد.