بخل و آسايش انسان - صفحه 112

بنابر آنچه بيان شد، ميتوان گفت که انسان بخيل نه تنها نميبخشد، بلکه گاه از خرج کردن براي خود و خانوادهاش هم تنگ ميگيرد، براي وارثانش مال روي مال ميگذارد، و حتي به فکر بخشيدن به خود و بهره بردن از اموال خود نيست، چه برسد به بخشيدن به ديگران. نفس انسان فقير، از صفات پسنديدهاي چون کرم و جود و انفاق، تهي و فقير است. در واقع دل او فقير است و به واسطه اين فقر وجودي، دائماً احساس نياز دارد و از بخشش خودداري ميکند.
تصور اين است که تا مال و ثروتي در دست ما هست، مالک و صاحب آنيم، امّا حقيقت آن است که مالکيّت ما نسبت به همه چيز، حتي بدن و جوارح خود، اعتباري و قرارداري است، و مالک حقيقي، فقط خداست. اگر انسان اين را بفهمد، بخشيدن برايش آسان ميشود، و چقدر عجيب است که انسان در بخشيدن آنچه از آن او نيست، بخل ورزد؛ واي به حال چنين افرادي که نه در دنيا به سبب بخلشان آسايش دارند و نه در آخرت.

2) ابعاد اجتماعي:

امام رضا عليه السلام ميفرمايند:
البخلُ يمزّق العِرض.بخل، آبرو را بر باد ميدهد (ميزان الحکمة: ج۱ ص۴۴۲ ش۱۵۸۴).
با توجّه به اين روايت، انسان بخيل آبرو ندارد. داشتن آبرو در سطح جامعه و روابط اجتماعي، يک احساس آرامش و امنيتي را براي فرد به همراه خواهد داشت، امّا با از بين رفتن آبرو که مي‌تواند يکي از سببهاي آن بخل باشد، اين آرامش فکري و روحي فرد در سطح جامعه و روابط اجتماعي از بين ميرود و فرد را به دلهره و اضطراب مبتلا ميسازد. بنابراين انسان به سبب بخل، آبرويش را از دست ميدهد و در نتيجه، آسايش و راحتي انسان نابود ميشود.
همچنين امام علي عليه السلام ميفرمايند:
البخلُ عارٌ.بخل، عار و ننگ است (همان: ش۱۵۸۲).
صفت بخل، موجب عار و ننگ در جامعه و حتي در خانواده ميشود و شرافت آدمي را خدشه‌دار ميکند. کسي که در جامعه با ننگي و عار زندگي کند و به ذلّت کشيده شود، مطمئناً در زندگي آسايشي را تجربه نخواهد کرد و احساس سرشکستگي و حقارت، سرتاپاي وجودش را فرا ميگيرد و جايي براي احساس امن و آسايش داشتن باقي نميماند.

صفحه از 119