چهار . ناراحتى فرد ؛
پنج . غير انطباقى بودن ؛
شش . ناشى از بيمارى معلوم .
7 . متن تجديد نظر شده «راهنماى تشخيص و آمارى اختلال هاى روانى (DSM-IV-TR)» تصريح مى كند كه هيچ تعريفى، حدود دقيق مفهوم اختلال هاى روانى را به اندازه كافى ، مشخّص نكرده است. مفهوم اختلال هاى روانى ، همچون ديگر مفاهيم پزشكى و علمى ، فاقد يك تعريف عملياتى منسجم است كه بتواند در برگيرنده همه موارد باشد. همه اختلال هاى پزشكى ، با درجه متفاوتى از انتزاع ، تعريف مى شوند... .
اختلال هاى روانى نيز با مفاهيم مختلفى تعريف مى شوند ، مانند: ناراحتى، فقدان كنترل، نقص، ناتوانى، انعطاف ناپذيرى، نامعقول بودن، الگوى نشانگان، سبب شناسى و انحراف آمارى. البته هر يك از اين مفاهيم ، شاخص مفيدى براى يك اختلال روانى است ؛ ولى هيچ كدام ، معادل يا هم ارز خودِ مفهوم آن اختلال نبوده و موقعيت هاى مختلف ، به تعاريف متفاوتى نيز نياز دارند ... .
در DSM-IV-TR، هر اختلال روانى ، به عنوان نشانگان يا الگوى رفتارى يا روانى قابل ملاحظه بالينى در نظر گرفته شده است كه در يك فرد ، ظاهر مى شود و با ناراحتى فعلى (براى مثال يك نشانه درد ناك) يا ناتوانى (يعنى اختلال در يك يا بيش از يك ارزينه هاى كاركردى) و يا با افزايش قابل ملاحظه خطر مرگ، درد، ناتوانى ويا از دست دادن آزادى ، رابطه دارد. به علاوه ، اين نشانگان يا الگو نبايد در واكنش به رويداد خاصى باشد كه از لحاظ فرهنگى موجّه و مورد انتظار است ، مانند مرگ يك فرد محبوب .
علّت اوّليه اختلال ، هر چه هست ، بايد آن را در حال حاضر ، به عنوان جلوه كژكارىِ رفتارى، روانى يا زيستى در فرد تلقّى كرد. رفتار انحرافى (به عنوان مثال :