به هنجاري و نابه‏هنجاري رفتار در روان‏شناسي معاصر و مقايسه آن... - صفحه 380

محرّك تاريخ به شمار آيند. قوّه محرك، يا جنسيت و ليبدوى فرويد است يا اراده معطوف به قدرت شوپنهاور و نيچه وآدلر يا مالا عوامل توليد ماركس.
اين روش تقليلى ، انسانى تُهى را به وجود مى آورد و به قول موزيل ، انسانى بى خصوصيت كه مى تواند در هر قالب تازه اى بگنجد . ۱

هـ . گذرى به آفاق ديگر

قرن ها پيش از سر بر آوردن روان شناسى از دامان دانش هاى تجربى و رشد و بالندگى آن توسط باغبانان خداستيز در دوران رنسانس و عصر مدرنيته، دين و اخلاق ، عهده دار شناساندن ماهيت انسان، تعيين ملاك هاى به هنجارى و نابه هنجارى رفتار و معرّفى روش هاى اصلاح صفات و رفتار ناپسند او بوده اند (آرگيل ، ۲ 2000 م) .
هم اكنون نيز با بررسى كتاب هاى آسيب شناسىِ روانى و متون اخلاقى ، معلوم مى شود كه غير از بيمارى هايى كه بيشتر منشأ زيستى و عصب شناختى دارند، ديگر مشكلات رفتارى، موضوع بحث هر دو حوزه دانش قرار مى گيرند. براى نمونه مى توان زمينه ها، موضوعات و حتّى عناوينى از اختلال هاى خُلقى، اضطرابى، رفتار ايذايى، جنسى، كنترل تكانه، سازگارى، شخصيت و مشكلات مربوط به روابط و بدرفتارى و غفلت را كه در متن تجديد نظر شده چهارمين راهنماى تشخيصى و آمارى اختلال هاى روانى (DSM-IV-TR)آمده اند ، در كتاب هاى اخلاق اسلامى ، مانند: إحياء العلوم، اخلاق ناصرى و جامع السعادت ، مشاهده و مطالعه كرد. از آن سو ، در آثار اخلاقى ، به مباحثى همچون : خشم، حسادت، بدبينى، خويشتندارى، شكيبايى، و ... بر مى خوريم كه جايگاه شناخته شده اى در متون روان شناسى دارند. به اين دليل ، پذيرفتنى است كه بحث به هنجارى و نابه هنجارى رفتار و صفات انسانى را در

1.آسيا در برابر غرب ، ص ۱۳۶ .

2.Argl

صفحه از 404