آيا اين قبول و ردّ يك رفتارِ نابه هنجار ، شباهت زيادى با برخورد مجامع سياسى با كشورها و گروه هاى موافق و مخالف خود ندارد كه زمانى آنها را در ليست تروريست ها مى آورند و زمان ديگرى ، از ليست سياه خود خارج مى كنند؟!
از سوى ديگر ، اگر تعريف انسان سالم و ايده آل ، مبناى تعيين به هنجارى و نابه هنجارى رفتار باشد، چون به قول كلمن ، الگويى آرمانى از طبيعت و رفتار بشر نداريم ، دچار سردرگمى شديدترى مى شويم. پايه هر نظام روان درمانى ، تعيين مرز رفتار سالم و ناسالم است. پروچاسكا و نوركراس ، تعدّد نظريه هاى روان درمانى را با تعبير «جنگل روان درمانى» ياد مى كنند و مى نويسند:
متأسّفانه ، تنوّع سالم ، به صورت يك آشوب بيمارگون در آمده است. دانشجويان، متخصّصان و بيماران ، دچار سردرگمى، گسيختگى و ناخشنودى شده اند. با اين همه نظام درمانى اى كه ادّعاى موفّقيت مى كنند، كدام نظريه را بايد مطالعه كرد، آن را آموزش داد و يا رد كرد؟ ۱
پس شگفت آور نيست كه در بحث ناهنجارى ، بوچر ، معتقد است كه در تعريف نابه هنجارى، هر تعريفى ، مشكل آفرين، پيچيده و دشوار است .
روزنهان و سليگمن مى نويسند :
تعريف قاطعى از نابه هنجارى ، وجود ندارد و روش مطمئن براى پى بردن به نابه هنجارى ، در دست نيست . ۲
د . در جستجوى علّت ها
ريشه هاى اين ابهام و سرگشتگى چيست؟ معمّا بودن وجود انسانى كه به بيان خواجه اهل راز ، تحقيق آن، خود ، به راستى فسون و فسانه است؟ گره خوردگى عوامل جسم و روان در دانش روان شناسى و تفاوت بيمارى هاى گونه گونى كه از تعامل و يا
1.نظريه هاى روانْ درمانى ، ص ۲۷ .
2.آسيب شناسى روانى ، ص ۵ .