جلوه مسائل زنان، در « الكافي » - صفحه 349

آواى نگونسارىِ سختى را شنيديم . مادرم با دست خود اشاره كرد و گفت : نه ، به حقّ مصطفى ، خداوند به تو اجازه نداده كه بر من فرود آيى . آن ديوار ميان جو ، آويزان ماند تا مادرم از زير آن گذشت و پدرم صد اشرفى از سوى او صدقه داد» .
ابوصباح مى گويد: امام صادق عليه السلام ، روزى جدّه خود (مادر پدرش) را ياد كرد و فرمود : «صدّيقه بود و در خاندان امام حسن ، زنى چون او ديده نشد» . ۱
همچنين در حكايت زير ، برترى زن و فطرت پاك او در اعتقاد به امام ، به چشم مى خورد ، در حالى كه شوهرش كاملاً بى ايمان و درنده خوست :
يكى از اصحاب ما گفته است كه ابو محمّد (امام عسكرى عليه السلام ) را به نحرير (خادم پرستار باغ وحش و سگ چران خليفه) واگذار كردند و او به آن حضرت ، تنگ مى گرفت و او را آزار مى داد و زن نحرير ، به او گفت : «واى بر تو! از خدا بترس . نمى دانى در خانه تو كيست؟» و صلاح و مقام آن حضرت را به او گوشزد كرد و گفت: «من مى ترسم بر تو از طرف او» . در پاسخ زنش گفت : «من او را ميان درنده ها مى اندازم» و همين كار را كرد و ديد كه آن حضرت ، در ميان آنها ايستاده و نماز مى خواند و آن درنده ها در گرد او هستند . ۲

2. زنان مورد اعتماد

در آن زمان ، زنانى بوده اند كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و ائمّه عليهم السلام ، به آنان اعتقاد وافر داشته اند و آنان را مورد اعتماد خود قرار داده اند و اسرار مهمّى را به آنها سپرده اند . غالبا در ميان حكايات مى بينيم كه پس از هر امامى ، امام بعدى ، امانات را از يكى از زنان تحويل مى گيرد . معلوم مى شود كه بر خلاف آنچه مشهور است ، زنان ، در نگاه داشتن اسرار ، سابقه طولانى دارند .

1.همان ، ص ۳۵۵.

2.همان ، ص ۵۱۵.

صفحه از 366