جلوه مسائل زنان، در « الكافي » - صفحه 350

ام احمد ، بانوى مورد اعتماد امام كاظم عليه السلام بود . پس از وفات امام ، پسرش امام رضا امانت پدرش را از او خواست و به او گفت: «آن امانتى كه پدرم به تو سپرده ، بياور» . ام احمد ، به مجرّد شنيدن اين سخن ، شيون كرد و سيلى به چهره زد و گريبان دريد و گفت : «به خدا ، آقاى من مرده است» . امام رضا عليه السلام جلو او را گرفت و گفت : «سخنى در اين باره مگو و اظهارى مكن تا خبر به والى رسد» . او سبدى با دو هزار يا چهار هزار اشرفى درآورد و همه آنها را به امام رضا عليه السلام داد ، نه ديگران و ام احمد گفت : «امام كاظم عليه السلام محرمانه به من فرمود : اين امانت را نزد خودت نگهدار . تا من بميرم ، هيچ كس را بدان آگاه مكن و چون مُردم ، هر كدام از پسرانم آمد و آن را از تو درخواست كرد ، آن را به او بده و بدان كه من مرده ام» . ۱ از ابى جارود ، نقل شده كه امام باقر عليه السلام فرمود : «چون هنگام شهادت حسين عليه السلام در رسيد ، دختر بزرگ ترش فاطمه بنت الحسين را طلبيد و كتاب سربسته و وصيتى ظاهرى به او داد . على بن حسين عليهماالسلام ، در آن حال ، سخت بيمار بود و به خود مشغول بود و فاطمه ، آن كتاب را به على بن حسين عليهماالسلام داد . به خدا آن كتاب به ما رسيده است!» .
من گفتم : خدا مرا قربانت كند ! در آن كتاب چيست ؟
فرمود : «به خدا هر چه اولاد آدم از روزى كه خدا آدم را آفريد تا فناى دنيا احتياج دارند ، در آن است ! به خدا ، تمام حدود و مجازات ها در آن جهت است تا برسد به مجازات يك خراش در تن!» . ۲
اُمّ سلمه نيز نخستين زن مهاجر از قريش بود كه در سال چهارم هجرى ، قمرى پس از وفات همسرش ، با پيامبر ازدواج كرد . او در بسيارى از غزوات ، همراه پيامبر بود و احاديث فراوانى از او نقل كرده است . او تا آخر عمر ، از حاميان اهل بيت عليهم السلام بود . در دوران يزيد ، پس از شهادت امام حسين عليه السلام ، امّ سلمه ، به عزادارى پرداخت و

1.همان ، ص ۵۹.

2.همان ، ج ۲ ، ص ۴۴۹ .

صفحه از 366