راهبه هم به همراه داشت ... . در آغاز ، آن زن راهبه ، پرسش نمود و مسائل بسيارى را طرح كرد و امام ، همه آنها را پاسخ داد . امام نيز از راهبه ، سؤال هايى پرسيد كه جوابى نداشت بدهد و سپس آن زن راهبه ، مسلمان شد . در ادامه آن مرد راهب ، شروع به پرسش كرد و هر چه از امام مى پرسيد ، امام پاسخ مى گفت . ۱
2. حضور در كنار مردان
بعضى از روايات در اين كتاب ، نشان دهنده حضور زنان در جامعه ، همراه با مردان است ، بدون اين كه از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله يا امام عليه السلام ، منعى براى آن ذكر شود ، مانند اين حكايت كه روزى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بود . دخترى از انصار آمد و خود او هم ايستاده بود . آن دخترك ، گوشه جامه پيامبر خدا را كشيد . پيغمبر صلى الله عليه و آله براى او برخاست ، ولى آن دخترك چيزى نگفت و پيغمبر نيز به او چيزى نگفت . تا سه بار ، اين كار را تكرار كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله در بار چهارم براى دخترك برخاست كه پشت سرش بود و او رشته اى از جامه پيامبر خدا برگرفت و برگشت .
مردم به او گفتند: خدا با تو كُنَد آنچه كُنَد ! سه بار ، پيامبر خدا را گرفتار خود كردى ، نه چيزى به او گفتى ، نه او به تو چيزى گفت . چه كار با او داشتى ؟ گفت : «در خانه ، بيمارى داريم و خانواده ، مرا فرستادند تا رشته اى از جامه پيامبر خدا برگيرم براى درمان . چون خواستم آن را بگيرم ، پيامبر مرا ديد و از جا برخاست و من شرم كردم كه آن را برگيرم در برابر چشم آن حضرت و نخواستم به او تكليف كنم كه خود ، آن را به من دهد» . ۲
اين روايت ، همچنين بيانگر اين است كه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله ، در مساجد ، جاى زن و مرد ، جدا نبوده است و اين مورد ، هيچ كس دختر را از آمدن در جايگاه مردان ، نهى