حقيقت ايمان و كفر در« شرح اُصول الكافي » ازمنظر ملّا صالح مازندراني - صفحه 312

شارح در شرح فقره آغازين روايت ، (شهادة أن لا إله إلّا اللّه ) ، چنين مى گويد:
مراد از «گواهى دادن» ، گواهى و شهادت با قلب و زبان است .
وى در ادامه مى افزايد:
جايز نيست كسى كه توانايى و قدرت بر اظهار ايمان خود را دارد، آن را كتمان نمايد . 1
در روايتى ديگر ، آمده است:
ايمان ، عبارت است از اقرار و عمل ؛ ولى اسلام ، اقرار بدون عمل است .
شارح ضمن اين كه مراد از عمل را ، در اين روايت عمل قلب ؛ يعنى همان تصديق و باور قلبى ، تفسير مى كند، مضمون اين روايت را دليل و گواه بر آن مى داند كه ايمان ، تركيبى از اقرار و تصديق است. 2 وى همين ديدگاه را در شرح حديثى ديگر نيز بازگو مى نمايد. در اين روايت ، امام صادق عليه السلام ايمان را اين گونه شناسانده است:
[ايمان عبارت است از] گواهى دادن بر يگانگىِ خداى تعالى و اقرار بدانچه او فرو فرستاده است ، و [ايمان] آن چيزى است كه به جهت باور كردن آن ، در قلب جاى مى گيرد .
شارح ، اين روايت را نيز دليل بر صدق گفتار خود دانسته و ايمان را «اقرار و تصديق در كنار هم» مى داند. 3 در روايتى ديگر ، امير المؤمنين على عليه السلام در باره كمترين حدّ ايمان ، فرموده است:
كمترين حدّ ايمان ، آن است كه خداى بلندمرتبه، خود را به بنده شناسانده و بنده به اطاعت از او و به بندگى اش، اقرار كند ؛ نيز پيامبرش را به او بشناساند و بنده به اطاعت از وى اقرار كند ؛ همچنين ، امام و ولىّ و حجّت خود را در زمين و شاهد و

1.همان، ج۸، ص ۶۱.

2.همان، ص ۷۵.

3.همان، ص ۱۱۴.

صفحه از 344