حقيقت ايمان و كفر در« شرح اُصول الكافي » ازمنظر ملّا صالح مازندراني - صفحه 318

عملش اندك باشد، امتحان وى نيز كمتر و [سهل تر ]خواهد بود . 1
در اين روايت، همان گونه كه پيداست، ميزان ابتلاى بنده به فتنه هاى روزگار ، به ميزان ايمان و آراستگى عمل وى بستگى دارد. به باور شارح، رواياتى كه كردار نيك و بد را سبب افزايش و كاستىِ ايمان مى دانند، دليلى روشن بر جدايى حقيقت ايمان از عمل بنده شمرده مى شوند . اين روايات، همه گوياى آن هستند كه ايمان و عمل ، دو حقيقتِ جدا از يكديگر هستند ؛ زيرا حقيقت مشتركى هست كه اطلاق عنوان مؤمن را بر دو بنده اى كه به لحاظ عملى ، متفاوت اند ، روا ساخته است . يكى راستْ گفتار و نيكْ كردار است و آن ديگرى بدكردار ؛ ولى هر دو ، «مؤمن»اند . سبب اين اشتراك ، همان باور و اعتقادى است كه در قلب هر دو، نقش بسته است ؛ امّا آنچه سبب تمايز و اختلاف بندگان مى شود ، كردار آنهاست كه جايگاه آنان را در مراتب مختلف ايمان مشخّص مى كند.
ناگفته نماند كه ائمّه عليهم السلام نيز در برخى روايات، نقش عمل را در چند و چون ايمان ، تبيين كرده اند. از جمله، امام باقر عليه السلام فرموده است:
ايمان ، آن چيز است كه در قلب جاى گرفته و بنده را به سوى خدا مى كشاند و عمل با اطاعت [از اوامر ]الهى و تسليم امر خدا بودن، آن را تصديق مى كند .
شارح از اين روايت ، دو نكته مهم برداشت كرده است: يكى اين كه ايمان در اين روايت ، به قلب نسبت داده شده است ـ و نه عمل ـ ؛ و ديگر اين كه طبق صريح روايت، عمل كه عبارت است از پيروى از دستورهاى خداوند و تسليم شدن در برابر آنها، مبيّن و دليل و گواه ايمان است و در حقيقت، سببِ به كمال رسيدن ايمان مى شود. 2
شارح، روايتى از امير مؤمنان عليه السلام را نيز پشتوانه ديدگاه خود مى داند. حضرت در

1.شرح اُصول الكافى، ج۸، ص ۴۷.

2.ر .ك: همان جا.

صفحه از 344