زبانى مى داند ؛ امّا اين درجه از ايمان را با شواهد روايىِ پيش گفته ، كمترين حدّ براى اطلاق عنوان مؤمن بر شخص مى داند.
تفسيرى كه شارح از مجموعه روايات در باره ايمان ارائه مى دهد ، دو گانگى و ناسازگارىِ ناشى از تفاوت تعريف ايمان در روايات را حل مى كند ؛ زيرا همان گونه كه گذشت ، رواياتى چند، باور و اعتقاد را تنها ملاك ايمان دانسته اند و عمل را در تعريف ايمان ، جاى نداده اند. اما در روايات بسيارى، عمل نيز در كنار باور و اعتقاد قلبى، در تعريف ايمان آمده است و گاه آن چنان به عمل و انجام دادن تكاليف دينى و آراستگى به فضايل اخلاقى و پيراستگى از زشتى ها امر شده است ، كه مخاطب گمان مى كند كسى كه داراى چنين ويژگى هايى نباشد ، در واقع مؤمن نيست. مثلاً در روايتى ، امام صادق عليه السلام در پاسخ پرسشگرى كه در باره رابطه ميان عمل و ايمان پرسيده بود، فرموده است:
ايمان ، جز با عمل پديد نمى آيد و عمل ، جزئى از آن است . ايمان ، جز با عمل ، استوار و ثابت نمى گردد .۱
همچنين ، در روايتى از امام باقر عليه السلام نيز آمده است كه روزى شخصى نزد امير مؤمنان عليه السلام آمد و پرسيد: «آيا كسى كه به يگانگى خداوند و رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله شهادت دهد ، مؤمن است؟» . ايشان در پاسخ فرمود :
پس واجبات و تكاليف الهى كجايند؟
نيز از ايشان شنيده شد كه فرمود :
اگر ايمان ، تنها كلام بود، روزه و نماز و هيچ حلال و حرامى نيز نازل نمى شد .۲
برخى از روايات نيز، دستيابى به حقيقت ايمان را تنها در گرو آراستگىِ باطن و كسب فضايل اخلاقى مى دانند ؛ مانند روايتى از امام صادق عليه السلام كه فرمود :