صيانت قرآن از تحريف در احاديث « الكافي » - صفحه 149

رواياتى كه با تعابيرى چون: «هكذا نزلت» و «واللّه هكذا نزل بها جبرئيل عليه السلام على محمّد صلى الله عليه و آله » و تعابيرى مشابه و هم مضمون اين دو تعبير آمده نيز سارى و قابل ارائه است و اختصاصى به احاديث يك باب از كتاب الكافى و يا حتّى اختصاص به كتاب الكافى ندارد؛ بلكه مى توان گفت كه اين مطلب، در اكثر قريب به اتّفاق احاديثى كه در كتب و منابع حديثى شيعه آمده و از آنها برداشت نادرستِ تحريف صورت گرفته، جارى است، هر چند در آنها تعابيرى شبيه «هكذا نزلت» نيامده باشد، به عنوان نمونه، اين حديث قابل توجّه است:
عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أبِى عَبْدِ اللّهِ عليه السلام قَالَ إِنَّ القُرْآنَ الَّذِى جَاءَ بِهِ جَبْرَئِيلُ عليه السلام إِلَى مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله سَبْعَةَ عَشَرَ ألْفَ آيَةٍ.۱
در اين حديث ـ كه در «باب النوادر» از كتاب «فضل القرآن» الكافى، به عنوان آخرين حديث آمده ـ با پذيرش اصل مطلب مورد بحث (يعنى نزول تفسير قرآن علاوه بر آيات آن، از طرف خدا و توسط جبرئيل عليه السلام بر پيامبر صلى الله عليه و آله ) چنين احتمالى دور از ذهن نيست كه تفاسير آيات نيز به صورت منظّم و در قالب هايى شبيه خود آيات بوده و بر اساس همين مطلب، اين حديث مى گويد: قرآنى كه جبرئيل عليه السلام براى پيامبر صلى الله عليه و آله آورد (كه در واقع، شامل اصل قرآنْ همراه تفسير آن بود)، هفده هزار آيه را در بر داشت، با اين توضيح كه بيش از ده هزار از آنها، تفسيرِ آياتى بوده كه بايد به عنوان قرآنْ به مردم ابلاغ مى شد و به عنوان معجزه ماندگار و آخرين نسخه هدايت الهى تا آخر عمر بشر بر روى زمين، در اختيار وى قرار مى گرفت؛ امّا قسمت عمده آن ـ كه همان تفاسير بود ـ ، به عنوان علوم الهى در حوزه معارف، نزد افراد خاصّى كه خداوند آنها را اهل آن مى دانست (يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ) قرار مى گرفت، تا بر اساس صلاح ديد ايشان و ارائه قابليّت از طرف ديگران، به جامعه بشرى عرضه شود . امّا در تاريخِ نه

1.همان، ج ۲، ص ۶۳۵، ح ۲۸.

صفحه از 156