بَداء در « الكافي » - صفحه 273

مانند آن، مورد تعظيم و عبادت قرار نمى گيرد.
روشن است كه چنين امرى، حتما در رأس اصول تعاليم همه انبيا بوده است؛ بلكه در رواياتى تصريح شده است كه خداوند، هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد، مگر اين كه از آنها اقرار به بداء گرفت. ۱ خدايى كه همه اديان الهى به آن اعتقاد دارند، خداى قادر، مختار و آزاد است و حقيقت بداء هم همين است؛ زيرا آزادى در عمل، يعنى عمل با رأى و اختيار تامّ؛ امّا خداى معروف نزد معتقدان به اديان الهى، در اثر افكار طبيعى بشرى، با توهّمات و تخيّلات آميخته شده و خدايى طبيعى، به عنوان «علّة العلل» مطرح شده است كه هر چه در حقيقت ذات خويش دارد، از او صادر مى شود و بلكه چون وحدت حقيقى دارد، جز فعل واحد از او سر نمى زند.
بدين ترتيب، روشن مى شود آنچه در كتاب مكتب در فرايند تكامل، درباره تاريخچه بداء آمده، درست نيست. در كتاب مزبور، در بحث از موت اسماعيل، فرزند ارشد امام صادق عليه السلام ، پيش از امام كه انتظار مى رفت امامت را بعد از ايشان عهده دار شود و بدين ترتيب، مشخّص بودن امامت امامان دوازده گانه از اوّل، دچار مشكل گردد، مى نويسد:
برخى براى رفع اين مشكلات، مفهوم بداء را كه پيش ترها به وسيله كيسانيه متقدّم، ابداع شده و در صورت اوّليه خود، به معناى تغيير در تصميم الهى بود، پيشنهاد مى كردند. متكلّمان شيعه، بعدها تفسير ديگرى از اين مفهوم كرده و آن را به معناى ابداء دانستند، يعنى آشكار ساختن خداوند بر مردم كه اراده واقعى او چيزى جز آن است كه از امام انتظار داشتند. ۲
روشن است كه بداء از نظر روايات اهل بيت عليهم السلام (چنان كه ذكر گرديد)، به معناى ابداء نيست و در همان معناى تغيير در مشيّت، اراده، تقدير و قضا و يا رأى بدوى و

1.الكافى، ج ۱، ص ۱۴۷، ح ۳ و ص ۱۴۸، ح ۱۳ و ۱۵.

2.مكتب در فرايند تكامل، ص ۱۲۰.

صفحه از 296