را از باب توارد ۱ شمرد، با كلمه «نظير» شناسانده ايم .
4 . مَثَلها در مكانها و زمانهاى مختلف به گونه هاى متفاوت بيان مى شود و در هر منطقه و شرايط ، حالت و آهنگ خاص خود را مى طلبد. در اين مجموعه ما يك شكل از مَثَل را آورده ايم . در حد امكان سعى كرده ايم مَثَلها را به صورت مصدرى بياوريم .
5 . در اين مجموعه تركيبهايى را مى يابيد كه جنبه كنايه ۲ بودن آن بيشتر جلوه مى كند تا حالت مَثَلى آن . بايد دانست كه مرز دقيق ميان پاره اى از اين دوگونه بيانى آشكار نيست . ۳ ما ، در اينجا فقط كنايه هايى را آورده ايم كه به عنوان مَثَل ميان مردم رواج دارد ؛ بنابراين ، جمله هاى كنايى هرگاه رايج الاستعمال باشند ، مَثَل هستند . ۴
6 . برخى از مثلها در حقيقت پاره اى از شعر است كه به شكل مثل به كار مى رود . در حدّ امكان شاعران اين شعرها را شناسانده ايم .
7 . در صورتى كه كلمه يا كلماتى از يك مثل به صورت ديگرى نيز مشهور باشد ، آن را داخل پرانتز آورده ايم .
1.«توارد» به معناى رسيدن دو نفر است با يكديگر در يك جاى و از يك سرچشمه آب گرفتن، و در اصطلاح آن است كه دو شاعر [يا گوينده] بدون اطلاع و آگاهى از حال يكديگر شعرى [يا سخنى] را عين هم ساخته باشند . (فنون بلاغت و صناعات ادبى ، ص ۳۹۳)
2.«كنايه» در لغت به معناى پوشيده سخن گفتن و در اصطلاح سخنى است كه داراى دو معنى قريب و بعيد باشد و اين دو معنى لازم و ملزوم يكديگر باشند ، پس گوينده، آن جمله را چنان تركيب كند و به كار برد كه ذهن شنونده از معنى نزديك به معنى دور منتقل گردد . (فنون بلاغت و صناعات ادبى ، ص ۲۵۶)
3.ضرب المَثَلها و كنايه هاى مازندران ، ص ۱۱ .
4.داستان نامه بهمنيارى ، ص كز .