393 . مثل اجل معلّق بودن (رسيدن) . ۱
۰.برگرفته از سخن امام باقر عليه السلام در جواب كسى كه از اجل پرسيده بود :هُما أجَلانِ : أجَلٌ مَحتومٌ وأجَلٌ مَوقوفٌ. قالَ : مَا المَحتومُ؟ قالَ: اَلَّذي لايَكونُ غَيرَهُ . قالَ : و مَا المَوقوفُ؟ قالَ: هُوَ الَّذي للّهِِ فيهِ المَشِيَّةُ؛ ۲
۰.آنها دو اجلند : اجل محتوم و اجل موقوف . پرسيد : «اجل محتوم چيست؟» ، فرمود : «آن است كه غير آن اتفاق نمى افتد» . پرسيد : «اجل موقوف چيست؟» ، فرمود : «آن است كه خواست خدا در آن دخيل است» .
توضيح : همان طور كه از روايت بر مى آيد اجل دو گونه است : محتوم يا مسمّى و معلّق يا موقوف . اجل معلّق به مرگ ناگهانى و غير منتظره و مرگ غير طبيعى و نيز مرگ بر اثر پيشامدها و اتفاقات و تصادفات گفته مى شود . «مَثَل درباره فرا رسيدن ناگهانى كسى كه حضورش با سيلى از خشم و خروش و ايجاد هول و هراس همراه باشد ، استفاده مى شود» . ۳
394 . محبّت را مى شود از چشمها فهميد .
۰.نظير سخن امام على عليه السلام :إنَّ المَوَدَّةَ يُعَبِّرُ مِنهَا اللِّسانُ و عَنِ المَحَبَّةِ العَينانِ؛ ۴
۰.دوستى رشته اى است كه زبان به آن گويا است و ديدگان از آن حكايت مى كند.