كليني و تفسير روايي آيات ولايت - صفحه 386

ولايت به طور عام و يا در خصوص اميرمؤمنان عليه السلام ، حضرت مهدى(عج) و ديگر پيشوايان معصوم عليهم السلام به طور خاص ، به ما رسيده است .
اگر مى بينيد قرآن پژوهانى چون گلدزيهر آلمانى و يا نويسندگانى چون دكتر محمّد حسين ذهبى ، تفسيرنگاران شيعه را به اين بهانه ، مورد انتقاد قرار داده اند كه قرآن را تفسير به رأى نموده اند و بر ائمّه خود ، پيرايه بسته اند ۱ و فراتر از آن ، به خود امامان بزرگوار شيعه، انگ زده اند و آنان را متّهم كرده اند كه از قرآن ، به نفع خود بهره جسته اند ۲ ، چنين نظرهايى ، به مبناى عقيدتى ، كلامى و يا نگاه مغرضانه آنان مربوط مى گردد و مباحث بنيادى خاص خود را مى طلبد .
ولى با قطع نظر از اين موارد ، روايات تفسيرى حتّى نزد عالمان شيعه ـ كه هم جايگاه ولايت و هم مقام عصمت را به جان و دل پذيرفته اند ـ ، با پرسش هايى همراه است كه عبور از آن ، چندان ساده نيست و برخى از متون ، معانى و نكاتى را القا مى كنند كه هضم آنها ، دست كم در نگاه آغازين ، به راحتى ممكن نيست . اين مشكل ، در اخبار تفسيرى مربوط به حوزه ولايت و امامت ، بسى عميق تر است ؛ زيرا در فرهنگ اخبار و احاديث شيعى ، تعدادى از آياتى كه به ظاهر ، هيچ گونه پيوندى با موضوع امامت ندارند ، يك باره از اين كوى و برزن سر بر مى آورند و محتواى آنها چنان به اين موضوع گره مى خورد و با غير آن ، چنان بيگانه قلمداد مى گردند ، كه گويى قرآن كريم ، رسالتى جز بيان مسئله امامت و ولايت براى خود نمى شناسد .
نگارنده ، در صدد است با گشت و گذارى در لابه لاى اخبار يكى از ابواب الكافى ـ كه بى استثنا همگى در توضيح آيات كريمه قرآنىِ مربوط به ولايت و امامت گرد آمده اند ـ ، به نوبه خود ، گامى فراپيش در جهت روشن تر شدن آموزه هاى قرآنى خاندان رسالت بردارد و به روشنى ، به فضاى ذهنى شيفتگان معارف دينى ، مدد

1.ثلاث كتب لا اصل لها : المغازى والملاحم والتفسير ، سيوطى . اين سخن ، اگر جنبه مبالغه هم داشته باشد ، نشان از پريشانى و نا به سامانى تفاسير روايى خواهد بود .

2.ر.ك : المقدمه ، ابن خلدون ، ص ۴۹۰ ـ ۴۹۱ .

صفحه از 408