معرفت خدا، فعل اللّه بودن معرفت خدا، خارج از قواى ادراكى بودن معرفت خدا ، كه در ادامه به آنها خواهيم پرداخت. اينك روايات دسته اوّل را مورد بررسى قرار مى دهيم:
حديث اوّل . امير المؤمنين عليه السلام مى فرمايد :
اعْرِفُوا اللَّهَ ، بِاللَّهِ وَ الرَّسُولَ ، بِالرِّسَالَةِ وَ أُولِى الْأَمْرِ ، بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ الْعَدْلِ وَ الْاءِحْسَانِ ؛۱خدا را به خدا و رسول را به رسالت و اولى الأمر را به امر به معروف و عدل و احسان بشناسيد.
حديث دوم . على بن عقبة بن قيس مى گويد: از اميرالمؤمنين عليه السلام سؤال شد:
بِمَ عَرَفْتَ رَبَّكَ؟ قَالَ : بِمَا عَرَّفَنِى نَفْسَهُ. قِيلَ: وَ كَيْفَ عَرَّفَكَ نَفْسَهُ؟ قَالَ: لَا يُشْبِهُهُ صُورَةٌ وَ لَا يُحَسُّ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا يُقَاسُ بِالنَّاس ؛۲پروردگارت را به چه چيزى شناختى؟ فرمود: «به همان چيزى كه نفس خودش را به من شناساند» . گفته شد: چگونه نفس خودش را برايت تعريف كرد؟ فرمود: «هيچ صورتى ، شبيه او نيست . با حواس ، حسّ نمى شود و به مردم ، قياس نمى گردد» .
حديث سوم . منصور بن حازم مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم:
إِنِّى نَاظَرْتُ قَوْماً فَقُلْتُ لَهُمْ: إِنَّ اللَّهَ ـ جَلَّ جَلَالُهُ ـ أَجَلُّ وَ أَعَزُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُعْرَفَ بِخَلْقِهِ ، بَلِ الْعِبَادُ يَعْرِفُونَ بِاللَّهِ. فَقَالَ: رَحِمَكَ اللَّهُ ؛۳با گروهى مناظره كردم و به آنها گفتم: خداوند ـ عزّ و جلّ ـ بزرگ تر و ارجمندتر و گرامى تر از آن است كه به خلقش شناخته شود ، بلكه بندگان [خدا را] به او مى شناسند. حضرت فرمود: خداى رحمتت كند!
1.. همان ، ج ۱ ، ص ۸۵ ، ح ۱ .
2.. همان ، ح ۲ .
3.. همان ، ص ۸۶ و ۱۶۸ و ۱۸۸ .