معرفت خدا در روايات « الكافي » - صفحه 119

الحاجة إليه حتّى يكون حقّ المعرفة ؛ 1 پس راه حق در معرفت خداوند ، آن است كه ابتدا ، خودِ خدا شناخته شود و آن گاه صفات او شناخته شود و پس از آن ، خلق به او شناخته شود ، نه بر عكس. اگر ما خدا را به غير او بشناسيم ، هرگز او را نشناختيم و اگر چيزى از خلق خدا را ، نه به او ، بلكه به غير او بشناسيم، معرفت ما نسبت به آن شى ء ، جدا از معرفت خدا است و آنچه شناخته ايم ، هيچ ارتباطى باخدا پيدا نمى كند... پس بايد خداوند ، پيش از هر چيزى شناخته شود و آن گاه همه موجودات ، با تمام نيازهايشان به او شناخته شوند تا معرفت حقيقى ، تحقّق پيدا كند .

يك . نظر كلينى در معناى روايات «معرفة اللّه باللّه »

ايشان در شرح روايت «اعرفوا اللّه باللّه » مى نويسد:
مَعْنَى قَوْلِهِ عليه السلام : اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ ، يَعْنِى أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْأَشْخَاصَ وَ الْأَنْوَارَ وَ الْجَوَاهِرَ وَ الْأَعْيَانَ، فَالْأَعْيَانُ الْأَبْدَانُ وَ الْجَوَاهِرُ الْأَرْوَاحُ . وَ هُوَ ـ جَلَّ وَ عَزَّ ـ لَا يُشْبِهُ جِسْماً وَ لَا رُوحاً . وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ فِى خَلْقِ الرُّوحِ الْحَسَّاسِ الدَّرَّاكِ ، أَمْرٌ وَ لَا سَبَبٌ . هُوَ الْمُتَفَرِّدُ بِخَلْقِ الْأَرْوَاحِ وَ الْأَجْسَامِ ، فَإِذَا نَفَى عَنْهُ الشَّبَهَيْنِ ، شَبَهَ الْأَبْدَانِ وَ شَبَهَ الْأَرْوَاحِ ، فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ بِاللَّهِ . وَ إِذَا شَبَّهَهُ بِالرُّوحِ أَوِ الْبَدَنِ أَوِ النُّورِ ، فَلَمْ يَعْرِفِ اللَّهَ بِاللَّهِ ؛ 2 معناى سخن امام عليه السلام كه مى فرمايد: «خدا را به خدا بشناسيد» ، اين است كه خالق اشخاص ، انوار ، جواهر و اعيان، خداوند سبحان است. اعيان ، عبارت از ابدان است و جواهر ، عبارت از ارواح. خداوند متعال ، نه به جسم شباهت دارد و نه به روح. هيچ كسى در آفريدنِ روح حسّاس و درك كننده، امرى و دخلى ندارد ؛ بلكه خالق ارواح و اجسام، تنها خداى تعالى است.
پس وقتى شباهت به ابدان و ارواح، از خداوند سبحان نفى شود ، خداى تعالى به

1.. تحف العقول ، ص ۳۲۷ (پاورقى) .

2.. الكافى ، ج ۱ ، ص ۸۵ .

صفحه از 156