معرفت خدا در روايات « الكافي » - صفحه 120

خود او شناخته مى شود و آن گاه كه به روح يا بدن يا نور تشبيه گردد، خدا به خدا شناخته نشده است.
كلام كلينى را مى توان به دو گونه بيان كرد . اوّل اين كه معرفت حقيقى خداوند سبحان ، تنها به تعريف او صورت مى گيرد و انسان ، حقيقتاً با تعريف خدا ، نفس خويش را به او، خداشناس مى شود . خداوند سبحان و معرفت او ، هيچ گونه سنخيتى با هيچ مخلوقى ندارد . از سوى ديگر ، به طور طبيعى ، اگر بخواهيم كسى را به خداى معروف نزد او متوجّه كنيم ، بايد از الفاظ مشترك ميان او و خلق استفاده كنيم . بديهى است كه معانى متبادر به ذهن از الفاظ هم غالباً امورى خلقى اند و ذهن ها بيشتر با آنها مأنوس اند . پس متكلّمى كه مى خواهد مخاطبان خويش را متوجّه خدا كند ، چاره اى ندارد جز اين كه همراه با صفات ثبوتى و در كنار آنها ، از صفات سلبى هم استفاده كند و خدا را از هر گونه شباهت تنزيه كند.
دوم اين كه مراد از كلام كلينى ، نفى هر گونه معرفتى به خداوند سبحان ، جز از طريق تنزيه و تشبيه باشد. به عبارت ديگر ، منظور كلينى اين باشد كه معرفت خداوند سبحان ، عيناً همان تنزيه و نفى تشبيه به خلق است. بديهى است كه اين سخن نامعقولى است ؛ زيرا روشن است كه نفى تشبيه ، وقتى معنا پيدا مى كند كه موضوعى در كار باشد و انسان ، با آن آشنايى داشته باشد و آن را از مشابهت به امور ديگر تنزيه كند ؛ امّا اگر هيچ گونه معرفتى به موضوع نداشته باشد و موضوع ، مجهول مطلق باشد ، نفى تشبيه و تنزيه او ، امرى نامعقول و غير قابل فهم خواهد بود. بنا بر اين چاره اى نيست جز اين كه كلام كلينى و همين طور رواياتى كه در باب نفى تشبيه و تنزيه خداى سبحان از شباهت به خلق داده شده است، به معناى اوّل حمل شود.

دو . اشكال فيض كاشانى بر نظريه كلينى

مرحوم فيض كاشانى ، يكى از شارحان اصول الكافى است. ايشان ، نظريه كلينى را

صفحه از 156