معرفت خدا در روايات « الكافي » - صفحه 126

اللّه باللّه و فعل اللّه بودن معرفت ، آن نيست كه خداوند به انسان عقل داده و انسان با عقل خويش مى تواند معرفت خداى سبحان را تحصيل كند ؛ زيرا در اين صورت ، معرفت خداوند سبحان ، ديگر هيچ خصوصيتى نخواهد داشت و هيچ فرقى بين معرفت خدا و ساير معارف ، از اين جهت نخواهد بود و هر معرفتى كه از طريق قواى ادراكى انسانى به انسان برسد ، فعل اللّه خواهد بود. در حالى كه معلوم است معرفت خداى سبحان ، سنخ ديگرى از معرفت است كه تنها به تعريف خودِ او حاصل مى شود و حتّى بعد از تعريف هم نمى توان آن را تحت ادراك عقل آورد. ناتوانى عقل از معرفت خدا ، بسيار روشن است ؛ چرا كه خالق و مالك عقل ، به هيچ وجه ، تحت ادراك آن واقع نمى شود . پس در اين جهت ، تفاوتى در معرفت خداى تعالى ، پيش از تعريف خداى تعالى نفس خويش را به بندگان و پس از تعريف ، وجود ندارد. عقل ، پس از تعريف ، باز هم خدا را تحت ادراك خود در نمى آورد و خداست كه خود را به او ظاهر مى كند ، بدون اين كه عقل ، نسبت به او دركى از ناحيه خود داشته باشد .

يك . رواياتى كه معرفت را فعل بندگان مى شمارد

حديث اوّل . امام موسى بن جعفر عليهماالسلام مى فرمايد:
أَوَّلُ الدِّيَانَةِ بِهِ ، مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ ، تَوْحِيدُه ؛ 1 اوّل ديندارى به خدا ، معرفت اوست و كمال معرفتش ، توحيد اوست.
ظاهر اين روايت ، دلالت دارد كه آن كه مى خواهد به دين خدا عمل كند و خود را در زمره دينداران قرار دهد ، اوّلين كارى كه بايد بكند ، كسب معرفت خداست و آن گاه ، گردن نهادن به فرامين و دستورهاى اوست .
حديث دوم . از امام سجاد عليه السلام سؤال شد:
أَىُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ ؟ فَقَالَ: مَا مِنْ عَمَلٍ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللَّهِ ـ جَلَّ وَ

1.. الكافى ، ج ۱ ، ص ۱۴۰ .

صفحه از 156