معرفت خدا در روايات « الكافي » - صفحه 133

پس اشكال در كفايت مطلق جزم و معرفتْ سزاوار نيست ، اگر چه از تقليد و كثرت القاى پدر و مادر و ديگران حاصل شود.
مرحوم آقاى خويى (همانند شيخ انصارى و آقا ضيا) ، استناد به دليل و برهان را در تحصيل معرفت ، لازم نمى داند و جزم و علم حاصل از تقليد را هم كافى شمرده است . ۱

3 . فطرى بودن معرفت خدا

يك . معناى لغوى فطرت

فطرت در لغت ، به معناى شكافتن ، ابتدا و شروع كردن است.
خليل بن احمد فراهيدى ، مى گويد:
فطر اللّه الخلق ، أى خلقهم و ابتدأ صنعة الأشياء. ۲
احمد بن فارسى ، مى گويد:
فطر ، الفاء و الطاء والراء ، أصل صحيح يدلّ على فتح شى ء و ابرازه... والفطرة: الخلقة. ۳
ابن منظور ، مى نويسد:
أصل الفطر: الشق. ۴
بر اين اساس ، وقتى گفته مى شود كه معرفت خداى تعالى ، فطرى بندگان است ، يعنى بندگان با آن ، شكافته و خلق شده اند و از ابتداى خلقت انسانى ، معرفت خداى سبحانْ با او بوده است. بر اين معنا ، آيات و روايات فراوانى دلالت دارد كه در اين جا به تعدادى از آنها اشاره مى شود.

1.. ر.ك : اجتهاد و تقليد ، ص ۴۱۱.

2.. كتاب العين ، ص ۷۴۷.

3.. ر.ك : معجم مقاييس اللغة ، ج ۴ ، ص ۵۱۰.

4.. لسان العرب ، ج ۱۰ ، ص ۲۸۵.

صفحه از 156