معرفت خدا در روايات « الكافي » - صفحه 142

عبادت ، كثرت نماز و روزه نيست ؛ بلكه عبادت ، تفكّر در امر خداى ـ عزّ و جلّ ـ است.
با توجّه به روايت دوم ، روشن است كه مراد از تفكّر در خدا در روايت اول نيز تفكّر در امر الهى است ؛ يعنى تفكّر در امورى است كه به خداوند سبحان مربوط است. به عبارت ديگر ، مراد ، تفكّر در خلق خداست ، با توجّه به اين كه آفريده خدايند. انسان در نظر به موجودات ، بايد به اين جهت توجّه داشته باشد كه آنها مخلوق خدايند و خدا آنها را براى حكمت ها و مصالحى آفريده است . با دستيابى به جهات مصالح آنها ، محبّت ، مهربانى ، علم ، قدرت و عظمت خداوند سبحان براى انسانْ روشن مى شود و در نتيجه ، شخص ، در بندگى او استوار و محكم مى شود. امّا اگر به موجودات ، بدون توجّه به ارتباطشان با خدا نگاه كند و فكر خود را به اين جهت متمركز نكند ، ديگر تأثيرى در بندگى و عبادت او نخواهد گذاشت. پس با اين بيان ، روشن گرديد كه هيچ تعارضى ميان اين دو دسته از روايات نيست ؛ يعنى مراد از تفكّر در خدا در روايت اوّل هم ، تفكّر در خلق خداست ، به اعتبار خلق خدا بودن آن ، نه تفكّر در خودِ خدا.

سه . فطرت عقول بر معرفت خدا

پيش تر گفتيم كه معرفت خداى سبحان ، فطرى بشر ، بلكه فطرى حيوانات است. حال در اين جا به اين نكته مى پردازيم كه اين معرفت فطرى ـ كه براى بشر و ديگر موجودات ، همراه با خلقت آنها عطا شده است ـ ، با داشتن عقل صورت گرفته است . خداوند سبحان ، آن گاه كه موجودى را به معرفت خويش نايل كرده است ، به او عقل عطا نموده تا با آن ، وظيفه مندى خود را در برابر معرفت بيابد ؛ زيرا درك بايدها و نبايدها ، با عقل صورت مى گيرد. به همين جهت است كه امام صادق عليه السلام به خداى تعالى عرض مى كند :

صفحه از 156