معرفت خدا در روايات « الكافي » - صفحه 150

فَفَسَّرَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام ، أَنَّهُ وَاحِدٌ بِلَا كَيْفِيَّةٍ . وَ أَنَّ الْقُلُوبَ تَعْرِفُهُ بِلَا تَصْوِيرٍ وَ لَا إِحَاطَة ؛۱ امير المؤمنين عليه السلام كلام خودشان را به اين صورت تفسير كرده است كه: خداى تعالى ، واحد است بدون كيفيتى. و قلب ها ، او را بدون تصوير و احاطه مى شناسند.
بنا بر اين ، از نظر كلينى ، هم شناخت خداى تعالى به عقل نيست و هم عقل ، به هيچ وجه ، تصوّرى از خداى تعالى ندارد و شناخت خداى سبحان ، بدون هيچ گونه تصوّر و توهّمى از اوست. روشن است كه موطن اين گونه معرفت ، قلب انسانى است و تنها به تعريف و لطف و عنايت خداوند سبحان حاصل مى شود و خداى سبحان ـ چنانچه گفته شد ـ ، نفس خويش را به همگان معرفى كرده است.

5 . نقش پيامبران و امامان در معرفت خدا

كلينى ، معرفت خداوند سبحان را از اهداف بعثت بر مى شمرد و مى نويسد:
و ابتعث الرسل ، مبشّرين و منذرين ، ليهلك من هلك عن بيّنة و يحيى من حىّ عن بيّنة، و ليعقل العباد عن ربّهم ما جهلوه، فيعرّفوه بربوبيّته بعد ما أنكروه ؛ 2
رسولان بشارت دهنده و انذار كننده را مبعوث كرد تا كسى كه هلاك مى شود ، با وجود دليل هلاك شود و آن كه حيات پيدا مى كند ، با دليل حيات يابد . و بندگان به عقل خويش دريابند آن را كه بدان جاهل بودند و خدا را به ربوبيت بشناسند ، بعد از آن كه انكارش كردند.
در ادامه ، ائمّه عليهم السلام را طريق معرفت خدا و حق او بر مى شمارد و مى نويسد:
فَأَوْضَحَ اللَّهُ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى مِنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّنَا صلى الله عليه و آله وسلم عَنْ دِينِه وَ جَعَلَهُم مَسالِك لِمَعْرِفَتِهِ...وَ البابُ المؤدّى إلى مَعْرِفَة حقّه ؛ 3

1.. الكافى ، ج ۱ ، ص ۱۳۷ .

2.. همان ، ص ۳ .

3.. همان ، ص ۴ .

صفحه از 156