عقل و دين و سازگاري آن دو در اصول « الكافي » - صفحه 77

بر سعادت اين جهان و رستگارى آن جهانى در تعريف دين ، از اين معنا حكايت مى كند كه دين از ديدگاه اسلام ، تنها حكايت رابطه انسان با خدا نيست ؛ بلكه تنظيم روابط فردى و اجتماعى انسان و آنچه در تأمين اين روابط ضرورى مى نمايد نيز از جمله مسائلى است كه در دين ، مورد توجّه خاص قرار دارد.

پيشينه سازگارى عقل و دين

موضوع سازگارى ميان عقل و دين، فلسفه و دين و يا عقل و وحى ، از مقولاتى است كه از زمانى كه انسان ، صاحب شعور بوده و خواسته است كه ميان عقل و داده هاى ايمان و دين خود ، ارتباط و سازگارى برقرار كند ، ذهن او را به خود مشغول ساخته است.
با نگاهى گذرا به تاريخ فكر انسان ، در مى يابيم كه از ديرباز ، موضوع تعامل ميان عقل و دين، در ميان خردگرايان و نقلى مسلكان پيروان اديان مختلف ، اعم از مسيحى، يهودى و مسلمان ، مطرح بوده است. اين نزاع ، در ميان برخى از لايه هاى جامعه در دوره هاى گوناگون بروز كرده و در يكسو ، برخوردهاى عالمانه و محقّقانه همراه با تأمّل ، تدبّر و حفظ حريم علم و عالم را به ارمغان آورده و در سوى ديگر ، پنجه به پنجه انداختن جاهلانه ، تكفير ، تفسيق و بدنام كردن را به دنبال داشته است. ۱
در اين بخش ، تلاش بر اين است تا پيشينه سازگارى و يا ناسازگارى ميان عقل و دين را با توجّه به ديدگاه هاى انديشمندان غربى و اسلامى و در نهايت اصول الكافى ، مطرح نماييم.

الف . ديدگاه انديشمندان غربى

از نظر فلاسفه و متكلّمان قرون وُسطا ، ميان عقل و دين و يا فلسفه و دين ، هيچ گونه تعارضى وجود نداشته است ؛ چون كه وحى ، از عقل، مطالبه ايمان مى كند و هر

1.ر . ك : بخش دوم ، فصل اوّل : حيا و خلوت .

صفحه از 104